ظاهری

/zAheri/

    apparent
    external
    mock
    nominal
    ostensible
    outward
    personal
    pretended
    quasi
    seeming
    shoddy
    superficial
    surface
    token

مترادف ها

feint (اسم)
تظاهر، وانمود، ظاهری، نمایش دروغی، حمله خدعه امیز

pretense (اسم)
تظاهر، ظاهرسازی، بهانه، ادعا، ظاهری، وانمودسازی

ostensibility (اسم)
ظاهری

pretence (اسم)
ظاهری، وانمودسازی

skin-deep (صفت)
ظاهری، رویی، سطحی، فقط تا روی پوست

outside (صفت)
خارجی، ظاهر، برونی، ظاهری

specious (صفت)
ظاهر نما، ظاهری، دارای ظاهر زیبا و فریبنده، خوش منظر وبدنهاد، ظاهرا صحیح، بطور سطحی درست

seeming (صفت)
ظاهر نما، نمایان، ظاهری

showy (صفت)
ظاهر نما، خود نما، خوش نما، ظاهری، زرق و برق دار، پر جلوه

external (صفت)
بیرون، خارج، خارجی، ظاهر، بیرونی، ظاهری

outward (صفت)
ظاهر، بیرونی، ظاهری

exterior (صفت)
خارج، خارجه، خارجی، ظاهر، بیرونی، ظاهری، واقع در سطح خارجی، صوری

superficial (صفت)
سرسری، ظاهری، صوری، سطحی

extern (صفت)
خارجی، بیرونی، ظاهری، واقع در خارج

پیشنهاد کاربران

نمایی
outward
نَمایی؛ رویەای؛ بُرونی، بیرونی
پوشش
پوششی
غیر واقعی
ظاهری نام خانوادگی ماهم هست
ازش معلومه معنیش یعنی استایل قیافه
بجای ظاهری بگوییم نمایگی
ظاهر میشود نما ، ظاهری هم نمایگی
جلوه ای
لطفا مخفف فامیلی ظاهری رو بذارین. با تشکر: )
پوسته ای
صوری
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس