flare
طغیان کردن
flood, mutiny, rebel, revolt, to overflow(its banks), to rage, to rebel
طغیان کردن رودخانه
overflow
طغیان
/toqyAn/
فارسی به انگلیسی
طغیان کردن
طغیان کردن رودخانه
مترادف ها
شیوع، بروز، طغیان، وقوع، درگیر
غوغا، اشوب، داد و بیداد، یاغیگری، فتنه، بلوا، طغیان، شورش
اشوب، اغتشاش، فتنه، طغیان، شورش
عناد، سرکشی، تمرد، طغیان، شورش، عصیان
ظهور، انفجار، فوران، طغیان
یاغیگری، تمرد، طغیان، شورش، قیام
یاغیگری، تمرد، طغیان، شورش، قیام
فتنه، طغیان، شورش، قیام، بر خیزش
بهم خوردگی، طغیان، شورش، انقلاب
اضافی، سیل، طغیان، سرریز، طغیان اب
خیز، بلوا، برخاستگی، طغیان، شورش، قیام، بر خیزش
مد دریا، دریا در حال مد، پر ابی، طغیان
طغیان
وفور، جمع، گروه، طغیان، بی نظمی و اغتشاش
پیشنهاد کاربران
طغی: تجاوز الحدود. از حد ها ( عدل ) خارج شد.
طاغی:کسیکه به این آیة" أَلاَّ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ اُخْرَی" عمل نمیکند.
طاغی:کسیکه به این آیة" أَلاَّ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ اُخْرَی" عمل نمیکند.
سرریز کردن، سرکشی
سر تافتن
سرکشی و تجاوز
معنی=ازحد خود گذشتن، بالا امدن آب دریا
سرپیچی
فکر کنم اشوب و سر و صدا
طغیان ( Outbreak ) :[پزشکی ] مترادفی برای همه گیری. بعضی اوقات و در مواردی که بخواهند اهمیّت و یا شدت افزایش بیماری را دست کم بحساب بیاورند، از این واژه استفاده می کنند. به عبارت دیگر واژه طغیان برای بیان همه گیری های محدود در مقابل همه گیری های گسترده مورد استفاده قرار می گیرد.
طغیان بر وزن طغیر به معنای نا فرمانی
" سپوزش " : از بن سپوختن به معنای طغیان کردن .
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)