طغیان کردن


    flood
    mutiny
    rebel
    revolt
    to overflow(its banks)
    to rage
    to rebel

فارسی به انگلیسی

طغیان کردن رودخانه
overflow

مترادف ها

rise (فعل)
طلوع کردن، خاستن، طالع شدن، برخاستن، بلند شدن، برامدن، بالا رفتن، صعود کردن، ترقی کردن، ناشی شدن از، طغیان کردن، بالا آمدن، از خواب برخاستن، سربالا رفتن

uprise (فعل)
سر و صدا و اشوب کردن، برخاستن، طغیان کردن، بالا آمدن، از خواب برخاستن، ببالا رفتن

rebel (فعل)
سرکشی کردن، طغیان کردن، شوریدن، یاغی گری کردن، تمرد کردن

flood (فعل)
غرق کردن، سیل گرفتن، طغیان کردن

mutiny (فعل)
سرکشی کردن، طغیان کردن

overflow (فعل)
طغیان کردن، سرشار شدن یا کردن لبریز شدن

پیشنهاد کاربران

سر برافروختن
طغیان کردن یا افتخار کردن مباهات کردن .
راه طغیان در پیش گرفتن
در پارسی " سپوختن "

بپرس