طعمه

/to~me/

    prey
    bait
    lure

فارسی به انگلیسی

طعمه اتش
prey to fire

طعمه برای جلب حیوان
bait

طعمه جو
prey

طعمه چرخان در ماهیگیری
spinner

طعمه حاضر و اماده
fair game

طعمه قرار دادن
prey

طعمه ماهیگیری
ground bait

مترادف ها

food (اسم)
خورد، قوت، غذا، طعمه، خورش، اغذیه، خوراکی، خوان، خوردنی، خوراک، طعام، خواربار، توشه، اذوقه

meal (اسم)
غذا، طعمه، خوراکی، طعام، شام یا نهار، ارد بلغور

bait (اسم)
غضب، طعمه، دانه، چینه، مایه تطمیع، دانهء دام

پیشنهاد کاربران

طعمه: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
رنجال ranjāl ( دری ) .
جاگدی jāgdi ( سنسکریت: jāgdhi )
واژه ی پایدام که برخی آن را پهلوی می دانند، در میان واژه های پهلوی دکتر فره وشی، مکنزی و آنکُتیل دوپرون دیده نمی شود.
طعمه یعنی خوراک تعیین شده برای شکار کردن
چیزی ( مانند یک تکه غذا ) که برای جذب ماهی یا حیوانات استفاده می شود تا بتوان آنها را گرفت
چیزی برای بیرون کشیدن هدف مورد نظر ( حیوان یا انسان ) از محل اختفای خود ( یا بهتره بگیم برای به دام انداختن آن )
...
[مشاهده متن کامل]

Bait : طعمه
Trap : تله
Prey : صید - شکار ( منظور حیوانی است که مورد حمله و در نهایت کشته و خورده میشود توسط حیوانات شکاری ) - که طعمه هم میگن بهش
Hunt : شکار کردن

برابر پارسی واژه طعمه همان پایدام پهلوی یا دام پارسی هست
روزی
شکار
افسونگر، دلفریب، فریبنده، گول زننده، دام افکن
در پهلوی " پایدام " در نسک : فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو.

بپرس