طعم

/ta~m/

    flavor
    relish
    savor
    savour
    smack
    taste
    flavour

فارسی به انگلیسی

طعم افزا
flavor, flavoring, spice, condiment

طعم افزای چینی
monosodium glutamate

طعم بعدی
aftertaste

طعم تند
tang

طعم چیزی را داشتن
smack

طعم داشتن
savor, savour

طعم شیره افرا
maple

طعم کم
tincture

مترادف ها

taste (اسم)
سررشته، مزمزه، طعم، مزه، ذوق، سلیقه، چشایی، طعم و مزه چشی، چشاپی

smack (اسم)
ضربت، ماچ، طعم، مزه، صدای سیلی یا شلاق، چشیدن مختصر

savor (اسم)
بو، طعم، مزه، حس ذائقه

relish (اسم)
میل، اشتها، خوش مزگی، چاشنی، طعم، مزه، خوش طعمی، ذوق، رغبت، مقدار کم، ذائقه

odor (اسم)
عطر، رایحه، بو، شهرت، طعم، عطر و بوی

flavor (اسم)
خوشبویی، خوش مزگی، چاشنی، طعم، مزه، مزه وبو، خوش طعمی

gusto (اسم)
لذت، درک، احساس، طعم، مزه، ذوق

palate (اسم)
کام، طعم، ذائقه، سقف دهان، سق

پیشنهاد کاربران

طعم: همتای پارسی این واژه ی عربی در زبان های باستانی، اینهاست:
رسنه rasne ( سنسکریت: rasana )
آسواد āsvād ( سنسکریت: āsvāda )
ازباب ezbāb ( سغدی: ezbābi )
مز
از دم کوردی گرفته شده
دم=دهان
( طعم ) و ( طعام ) به معنای خوردن است ، و تنها در خوردنی ها بکار می رود، نه خوردنیها و آشامیدنیها، و در لسان اهل مدینه به معنای گندم است ، گاهی هم این کلمه به معنای چشیدن مزه طعام می آید، در آن صورت هم در معنای آشامیدن و هم در معنای خوردن استعمال می شود.
مزه
واژه عربیزه طعم به معنای مزه ( همتای المذاق در عرب ) در زبان پیشاآلتایی به شکل تئم tama به معنای چشیدن to taste ثبت شده که نشان میدهد لغت عربی طعام به معنای خوردنی یا از ریشه طعم ستانده شده یا ریشه جداگانه دارد.
منبع : http://parsicwords. mihanblog. com/
تُم، تَم، طَعم= مزه
این در گفتار لری ( تُم و تَم ) به کار می رود و واژه ای باستانی و ایرانی می باشد.
تَمارزو = طعم آرزو =آرزو = آرزوی یک خوراکی را داشتن
واژه تَمارزو بسیار پرکاربرد و دارای پیشینه می باشد.
چاشنی، مزه، چشایی، چشش، ذائقه، مذاق

بپرس