طرف بستن


    to gird oneself
    to derive advantage

پیشنهاد کاربران

نتیجه، سود جستن، بهره بردن، عاید شدن، سازوبرگ ( در مسیر زندگی و سوار براسبی که می روی, چه ساز و برگی و توشه و نتیجه ای برای خود یافتی ) ، نتیجه آمدنت چه بود؟ سودت چه بود؟
چیزی عایدشدن، نتیجه گرفتن، بهره جستن، سودیافتن
بنگر ز جهان چه طَرْف بربستم؟ هیچ __
وَز حاصلِ عمر چیست در دستم؟ هیچ __ [خیام]
- محظوظ شدن ؛ بهره مند شدن. تمتع بردن :
لوح حافظ لوح محفوظی شود
روح او از روح محظوظی شود.
مولوی.
محظوظ گردیدن ؛ محظوظ گشتن. محظوظ شدن : و دیگر رسایل و رقاع و فصول از انواع به مطالعه ٔ همه محظوظ گشتم. ( مرزبان نامه چ سال 1317 تهران ص 24 ) .
...
[مشاهده متن کامل]

بهره ور شدن، بهره مند شدن، متمتع شدن، برخوردار شدن، حظ کردن، حظ بردن، لذت بردن، خشنود شدن

نصیب بردن

بپرس