طرح

/tarh/

    architecture
    blueprint
    design
    device
    diagram
    draft
    form
    idea
    layout
    pattern
    plan
    project
    proposal
    proposition
    scheme
    cut
    sketch
    rough draft

فارسی به انگلیسی

طرح ائین نامه
draft regulation

طرح اصلی
cadre

طرح اولیه
conception, ground plan, sketch

طرح برجسته بر پارچه دوختن
brocade

طرح برنامه تلویزیونی
format

طرح بندی پسین
back-formation

طرح بی فایده
boondoggle

طرح پردازی
architectonics

طرح تورمانند
reticulation

طرح توری
reticulation

طرح حک شده بر لینولئوم
linocut

طرح خاص
marking

طرح خیاره ای
flute, fluting

طرح خیاره ای دادن
fluting

طرح دار کردن پارچه
figure

طرح داستان
plot, story, story line

طرح دالبر
scallop

طرح در گردهمایی ها
motion

طرح دعوی
lawsuit

طرح دندان گرگی
houndstooth check

مترادف ها

trace (اسم)
رد، اثر، نشان، طرح، مقدار ناچیز، جای پا، رد پا، مقدار کم

figure (اسم)
ظاهر، فرم، صورت، طرح، پیکر، رقم، شکل، شخص، نقش، عدد

design (اسم)
قصد، خیال، زمینه، طرح، نقشه، تدبیر، طراح ریزی

skeleton (اسم)
ساختمان، استخوان بندی، شالوده، طرح، اسکلت، کالبد، طرح ریزی

projection (اسم)
تجسم، طرح، بر امدگی، نقشه کشی، پرتاب، سده، تصویر، پیش امدگی، نور افکنی، پروژه، افکنش، پیش افکنی، اگراندیسمان

line (اسم)
سیم، بند، خط، دهنه، لجام، طرح، رشته، سطر، ریسمان، رده، جاده، رسن، مسیر، ردیف، مسیر که با خط کشی مشخص میشود

scheme (اسم)
ترتیب، تمهید، برنامه، طرح، نقشه، رویه، تدبیر، طرح کلی

draft (اسم)
حواله، برات، طرح، انتخاب، مسوده، پیش نویس، چرک نویس، برگزینی، برات کشی

pattern (اسم)
نظیر بودن، طرح، ملاک، انگاره، نقش، سرمشق، مدل، الگو، صفات و خصوصیات فردی، مسطوره

plan (اسم)
اندیشه، خیال، برنامه، طرح، نقشه، تدبیر

blueprint (اسم)
طرح، برنامه کار

layout (اسم)
اسباب، ترتیب، طرح، بساط، طرح بندی

project (اسم)
طرح، نقشه، پروژه، پروژه افکندن

model (اسم)
طرح، پیکر، نمونه، قالب، نقشه، سرمشق، مدل

drawing (اسم)
گرفتاری، طرح، نقشه کشی، رسم، قرعه کشی، ترسیم، هنر طراحی، تابلو نقاشی

lineament (اسم)
سیما، طرح، نشان ویژه، طرح بندی، خطوط چهره، صفات مشخصه

diagram (اسم)
نما، طرح، جدول، شکل هندسی، خط هندسی

plot (اسم)
نقطه، قطعه، طرح، نقشه، دسیسه، توطئه، موضوع، موضوع اصلی

protraction (اسم)
طرح، تمدید، امتداد، نقشه کشی طبق مقیاس معینی

sketch (اسم)
خلاصه، شرح، زمینه، طرح، ملخص، مسوده، انگاره، طرح اولیه، طراحی کلیات، طرح خلاصه، نقشه ساده، پیش نویس ازمایشی

croquis (اسم)
طرح، مسوده، انگاره

delineation (اسم)
شرح، طرح، تصویر، توصیف

eye draught (اسم)
طرح

schema (اسم)
صفت، طرح، شکل، الگو، نونه

outline (اسم)
پیرامون، خلاصه، زمینه، طرح، رئوس مطالب، طرح کلی، شکل اجمالی

shop drawing (اسم)
طرح

پیشنهاد کاربران

افکندن
مصداق و یا مفهوم
مصداق
لوگو
پیشنهادِ واژه :
در بسیاری از جاها، " مطرح کردن" برابرِ " پیش آوردن، پیش آوری کردن" است.
واژه یِ " طرح، مطرح" نیز برابرِ " پیش آورِش، پیش آوری" است.
نمونه:
طرحِ چنین پرسشهایی . . . . = پیش آوریِ ( = پیش آورِشِ ) چنین پرسشهایی . . . .
...
[مشاهده متن کامل]

من چنین پرسشی را مطرح کردم = من چنین پرسشی را پیش آوردم ( یا پیش آوری کردم ) .

برنامه ریزی
نمونه:
کرانمند ( محدود ) نمودن درآمدهای نفتی روسیه تنها بگونه ای ( در صورتی ) شدنی ( امکان پذیر ) است که کشورهای کاپی ( کافی ) در این برنامه ریزی ( طرح ) همپا شوند ( شرکت کنند ) .
برگرفته از یادداشتی در دستِ کار
در میان نهادن / گذاشتن // به میان آوردن
نمونه:
�پرزیدنت بادبادی� در پاسخ به پرسشِ خبرنگاران درباره ی در میان نهادنِ ( طرح ) جُستارِ کشته شدنِ جمال خاشقچی در دیدار با شاهزاده ی عربستان گفت . . .
...
[مشاهده متن کامل]

نمی دانم این واژه از ریشه ی عربی است یا آنگونه که کاربری در بالا در میان نهاده، عربی دیسیده شده ای از �تهر� پارسی است. به هر رو، به این گونه ی ناشایست آن با کاربرد تای دسته دار ( ط ) ، یکی از آشوبنده ترین واژه های راه یافته بزبان پارسی است که از دید من، باید آن را در هر آرش و مانش آن زدود و دور انداخت.

پلن
واژه طرح شکل دیگر واژه ایرانی تهر به معنای مدل نمونه شما scheme الگو است که امروزه در گویشهای مرکز و غرب ایران به کار میرود، مثلن میگویند "این دو چیز تهر یکدیگرند" بدین معنا که درصدی باهم شباهت دارند. در ایران موقعی که میگویند طرح چیزی را رسم کنید بدان معناست که شکل یا نمای همانندی با آن چیز را بکشید که نشان میدهد واژه طرح→تهر ایرانی با لغت طرح عربی به معنای افکندن همریشه نیست. ازینرو واژه طرحنامه همتای لغت لاتین پروپوزال proposal و واژگان طرحریز ( ریز→راز=سازنده ، مهراز=معمار ) و طرحساز و طرحگر همتاهای لغت عربی طراح هستند. دانستنی است لغت عربی طرح به معنای افکندن کاربردهای دیگری دارد مثلن لغت مطرح به معنای پیش افکنده یا پیش کشیده و طراح به معنای پیش افکننده یا پیش کشنده است.
...
[مشاهده متن کامل]

منبع : http://parsicwords. mihanblog. com/

feature
طرح
E. g. bonus features
طرحهای تشویقی
به فارسی: بَرسه ( بَرسیدن ) ، وانِشان ( وانِشیدن، وانِشان کردن/زدن )
بَرسه ( Barse ) مانند آلمانی Entwurf و عربی Al - Tarh به معنی انداختن است، زیرا طرح گاهی با فعل انداختن به کار میرفته. حافظ : طرحی نو در اندازیم.
...
[مشاهده متن کامل]

وانِش ( Vaneshaan ) نیز مانند انگلیسی Design و فرانسه ای Dessin از وا:de و نش/نشان:sign ساخته شده.

واژه طرح شکل دیگر واژه ایرانی تهر همریشه به معنای مدل نمونه شما scheme الگو است که امروزه در گویشهای مرکز و غرب ایران به کار میرود، مثلن میگویند �این دو چیز تهر یکدیگرند� بدین معنا که درصدی باهم شباهت دارند. در ایران موقعی که میگویند طرح چیزی را رسم کنید بدان معناست که شکل یا نمای همانندی با آن چیز را بکشید که نشان میدهد واژه طرح→تهر ایرانی با لغت طرح عربی به معنای افکندن همریشه نیست. ازینرو واژه طرحنامه همتای لغت لاتین پروپوزال proposal و واژگان طرحریز ( ریز→راز=سازنده ، مهراز=معمار ) و طرحساز و طرحگر همتاهای لغت عربی طراح هستند. دانستنی است لغت عربی طرح به معنای افکندن کاربردهای دیگری دارد مثلن لغت مطرح به معنای پیش افکنده یا پیش کشیده و طراح به معنای پیش افکننده یا پیش کشنده است.
...
[مشاهده متن کامل]


طرح
همریشه با واژه انگلیسی : throw به مینه انداختن ؛ به گُمان : تَراز پارسی است.
پیشنهاد : تَرای ( تَراییدن ) ، تَرایش ، تَرایه
طراح = تَرایا
مطرح = ترایشگاه ( مطرح در باب مَفعَل: جاینام = اسم مکان )
طارِح = تَراینده ، تَرایشگر
مَطروح = تراییده

طرح : [ اصطلاحات مجلسی ]پیشنهادی است که توسط حداقل 15 نفر از نمایندگان مجلس یا شورای عالی استان ها به مجلس ارائه می شود. گفتنی است لوایح و طرح ها بر اساس درجه اهمیت شان به عادی، یک فوریتی، دو فوریتی و سه فوریتی تقسیم می شوند.
در معنی "گستردن" و" پهن کردن" که عمدتا با "کشیدن" همراه است، ردپای این واژه را میتوان در ریشه مصدر لاتین trahere به معنی to drag و to draw یافت. اگر پسوند مصدرساز ere را برداریم، به ریشه این فعل یعنی trah می رسیم که شباهت بسیاری به tarh/طرح دارد.
...
[مشاهده متن کامل]

مشتقات این ریشه لاتین در زبان انگلیسی عبارتند از:
( Por ( tray - پرتره ( که با کشیدن و گستردن قلم شکل میگیرد )
Attract
Trac ) tor ) - تراکتور ( ابزاری برای کشیدن و گستردن خاک )
. .
مرجع: یوتیوب، کانال Originally Same

هنداخ، برآرایه، برآر، برآراسته
ایده
در پهلوی " هنداختار " برابر نسک فرهنگ کوچک زبان پهلوی از مکنزی و برگردان بانو مهشید میرفخرایی .
پی نوشت، پی نویسی
پی ریزی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)

بپرس