طرح ریختن


    chart
    hatch
    to make a scheme
    to draw a rough plan

فارسی به انگلیسی

طرح ریختن برای به دست اوری چیزی
angle

مترادف ها

plan (فعل)
طرح کردن، نقشه کشیدن، ترتیب کارها را معین کردن، طراحی کردن، طرح دادن، طرح ریزی کردن، طرح ریختن

project (فعل)
نقشه کشیدن، پرتاب کردن، طرح ریزی کردن، طرح ریختن، برجسته بودن، پیش افکندن

پیشنهاد کاربران

بپرس