طبقه

/tabaqe/

    breed
    class
    division
    estate
    genus
    layer
    order
    rating
    sort
    stripe
    stratum
    category
    stage
    grade
    group
    storey
    walk

فارسی به انگلیسی

طبقه ٔ حاکمه
top-drawer

طبقه اجتماع
rank

طبقه اجتماعی
caste

طبقه اجتماعی کم درامد
underclass

طبقه اشراف
aristocracy

طبقه اول
first floor, ground floor

طبقه بالای اجتماع
gentry, upper class

طبقه بالای ساختمان
upstairs

طبقه بندی
assortment, categorization, classification, compartment, gradation, heading, hierarchy, scale, stratification

طبقه بندی شدن
grade

طبقه بندی نشده
unclassified

طبقه بندی کردن
arrange, assort, categorize, class, classify, distribute, grade, stratify, to classify

طبقه بندی کردن در جاکاغذی
pigeonhole

طبقه بندی کردن در خانک
pigeonhole

طبقه پایین
lower class

طبقه جامعه
stratum

طبقه در ساختمان و اپارتمان
floor

طبقه دوم
first floor

طبقه رنجبر
the proletrariat(e)

طبقه روسپی
demimonde

مترادف ها

sort (اسم)
جور، قسم، طبقه، نوع، رقم، گونه، طرز

kind (اسم)
جور، قسم، گروه، دسته، طبقه، نوع، جنس، گونه، طرز، کیفیت، در مقابل پولی

degree (اسم)
درجه، پایه، طبقه، سیکل، مرتبه، رتبه، مرحله، منزلت، زینه، پله، سویه، دیپلم یا درجه تحصیل

grade (اسم)
درجه، پایه، طبقه، درجه بندی، سانتیگراد، رتبه، مرحله، نمره، درجه شدت، انحراف از سطح تراز، الگوی لباس، ارزش نسبی سنگ معدنی، درجه مواد معدنی

race (اسم)
گردش، دور، تبار، طبقه، نژاد، دوران، طایفه، مسابقه، نسل، قوم

bed (اسم)
فراش، کف، ته، بستر، رختخواب، باغچه، خوابگاه، طبقه

floor (اسم)
کف، بستر، طبقه، فرش، کف زمین، اشکوب، کف اطاق

stage (اسم)
صحنه، پایه، طبقه، مرحله، پله، اشکوب، وهله، صحنه نمایش، پردهگاه

category (اسم)
دسته، طبقه، رده، مقوله، رسته، زمره، مقوله منطقی

class (اسم)
جور، گروه، دسته، طبقه، نوع، رده، رسته، زمره، کلاس، سنخ، هماموزگان

estate (اسم)
علاقه، دسته، دارایی، حالت، طبقه، وضعیت، مملکت، ملک، املاک، اموال

stratum (اسم)
چینه، پایه، طبقه، قشر، رتبه، لایه، طبقه نسج سلولی

folium (اسم)
چینه، طبقه، برگ، طبقه نازک

caste (اسم)
طبقه، قبیله، صنف، طبقات مختلف مردم هند

lair (اسم)
طبقه، گل، لانه، کنام، لانه خرگوش و غیره، محل استراحت جانور

genus (اسم)
جور، قسم، دسته، طبقه، نوع، جنس، سرده

ilk (اسم)
جور، طبقه، نوع، گونه، خانواده

layer (اسم)
چینه، طبقه، قشر، ورقه، ورقه ورقه، لا، لایه

pigeonhole (اسم)
سوراخ، طبقه، لانه کبوتر، خانه کبوتران، جعبه مخصوص نامه ها، کاغذ دان

پیشنهاد کاربران

طَبَقه
١. پله، درجه
۲. ( مردم ) توده، گروه، دسته، رسته، رده
۳. ( خانه، ساختمان، ساختار، سازه ) اُشکوب، اُشکوبه
۴. ( زمین - شناسی ) چینه
۵. دسته، گروه، رسته
واژه طبقه
معادل ابجد 116
تعداد حروف 4
تلفظ tabaqe
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی: طبقَة، جمع: طبقات]
مختصات ( طَ بَ قِ ) [ ع . طبقة ] ( اِ. )
آواشناسی tabaqe
الگوی تکیه WWS
شمارگان هجا 3
منبع فرهنگ فارسی معین
طبقه= لایه
اُشکوبه= طبقه= تبکه، باپگون، لایه، رده ، آشکوبه .
برگرفته از فرهنگ نامه ( ( چیلو ) ) .
اسل شناسی واژگان فارسی از ( ( زبان روزمره ) ) و ( ( زبان سازی دیرینه و نو ) ) .
نویسنده: امیرمسعودمسعودی مسعودلشکر نجم آبادی.
#آسانیک گری
خیلی راحت بگیم رده
طبقه از ماده مطابقه به معنی قرار دادن چیزی فوق چیز دیگر است ، و به معنی منازلی که انسان در سیر صعودی خود طی می کند نیز آمده است ) .
در زبان ترکی به نوعی کاغذ A 4 خط دار که به فارسی ورقه ی امتحانی گفته می شود . طبقه یا طاباقا گفته می شودو این به این خاطر است که آنها را روی هم قرار میدهند .
...
[مشاهده متن کامل]

کریمی مراغه ای در شعری گفته :
باشووؤ اوغشادارام شاه باشینا
سنه تعریف یازارام بیر طاباقا
سر تو را به اندازه سر پادشاه بالا برده و شبیه آن می کنم
و به اندازه یک طاباقا ( یک کاغذ A4 ) برای تو تعریف و تمجید می نویسم .

در پهلوی باپگون می گفتند
floor
این معنی اش فلور نمیشه که. . . . . . . . . .
این وازه آریایی است:
در زبان ولزی لغتtebyg به معنای شبیه مانند مثل همجنس همشکل similar - like است که نشان میدهد تبگ شکل اصلی لغت عربیزه �طبق� است که عرب از آن واژگان جعلی مطابقت و تطابق و انطباق و منطبق را به دست آورده است.
...
[مشاهده متن کامل]

دانستنی است لغت ایرانی تبک tabak به معنای سینی قفسه پهنه است که عرب آنرا طبق مینویسد و از آن واژگان عربیزه طبقه و طبقات را به دست آورده اند.

این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
آتو ãtu ( سنسکریت )
سِرِل ( پشتو: سره لارم )
پولین pulin، نِهوم nehum ( کردی )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس