طبق

/tabaq/

    according
    by
    under
    upon
    pursuant
    with
    tray
    large dish
    receptacle or torus
    plate
    pallet
    trencher
    conformity

فارسی به انگلیسی

طبق اخرین مد روز
de rigueur

طبق اصول همنوازی نواختن همزمان دو اهنگ
contrapuntal

طبق ان
accordingly

طبق اندازه اولیه
full-scale

طبق اندازه متعارف
full-scale

طبق چیزی زندگی کردن
live

طبق دستور دادگاه
judicial

طبق دستور قبلی
made-to-order

طبق دستور مشتری
custom-built, custom-made

طبق زنی
lesbianism

طبق ساعت
oclock

طبق سنت
traditionally

طبق طرح
designedly

طبق قانون
lawful

طبق قرارداد
contractually

طبق گزارش
reportedly

طبق ماده گرایی افزارگانی
mechanistic

طبق معیار اولیه
full-scale

طبق معیار متعارف
full-scale

طبق مقررات
duly

مترادف ها

torus (اسم)
طبق، ماهیچه، گچبری بزرگ هلالی ته ستون

tray (اسم)
طبق، سینی، جعبه دو خانه

according to (حرف اضافه)
مطابق، طبق، بر حسب، بقول، به عقیده

پیشنهاد کاربران

به معنای آلت تناسلی زنان نیز هست. [قدیم]
as per
according to
Pursuant to something = done according to a particular law, rule, contract etc
بروفق
بر طبق یعنی بر حَسبِ
in accordance with
بر حسب واقعه
be predicated on/upon something
طبق = بر اساس = According to
According to Obtained statistics : بر اساس/طبق آمار بدست آمده
طبق کلمه ای است عربی و به جای آن از بگوید به نحوی به عنوان
😐 لااقل این عربی از اون عربی بهتره
لایه
پوشش
در خودرو طبق شامل قطعه ای فولادی یا چدنی بوده که قسمت:سیستم دمپر ( فنر و کمک فنر ) ، توپی چرخ ( سگ دست ) را با کمک بوش طبق به شاسی خودرو متصل میکنند.
به موجب . . . . . . . . . . . . .
مبنی بر . . . . . . . . . . .
بنا به . . . . . . . . . . .
طبقِ . . . . . . = موافقِ . . . .
طَبَق : سینی بزرگ
" در آن میان فرموده بود سرِ حسنک پنهان از ما آورده بودند و بداشته در طبقی با مِکبَّه. "
تاریخ بیهقی، دکتر فیاض، ۱۳۸۴ ، ص ۲۳۵.
باید گفت : که" طبق" یا به آذری " طاباق "همان سینی نیست ، بلکه چیزی شبیه به سینی است که نسبت به سینی لبه های بلندی دارد و در قدیم در روستا ها معمولا از جنس چوب یا فلز بود که در آن نان و یا انواع میوه می شد قرار داد. در اشعار شهریار هم آمده است.
...
[مشاهده متن کامل]

دوز وقته دولار تاختا طاباق ادویه ایله
اول وَقتَه آنام سانجیلانار زنجفیل اولماز
یعنی ( از بد بختی ) در ایام عادی طبق چوبی ما پر از ادویه است ولی در روزی که مادرم دل درد می گیرد نمی شود در آن زنجفیلی پیدا کرد.
و یا در حیدر بابای شهریار می خوانیم
بوستان پوزوب کتیرردیک آشاغی
دولدوراردیق اوده طاختا طاباقی
یعنی ( چه روز های خوشی ) که هندوانه ها و خربزه های جالیز را می آوردیم در خانه به طبق چوبی می ریختیم.
کلیات ترکی شهریار

بر اساس
برپایه، به گفته ( مبنا عربی است )
برمبنای
تازی شده " تپگ و تپو" پارسی
سینی ، بشقاب
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٣)

بپرس