طبابت کردن


    to practise medicine

مترادف ها

doctor (فعل)
طبابت کردن، درجه دکتری دادن به

پیشنهاد کاربران

e. g. mehri has been doctoring in chicago for many years
چندین سال است که مهری در شیکاگو طبابت می کند.

بپرس