ضعف

/za~f/

    defect
    failure
    faintness
    feebleness
    frailty
    impairment
    powerlessness
    vulnerability
    weakness
    debility
    faint
    impoverishment
    languor
    poverty
    double
    swoon
    fainting

فارسی به انگلیسی

ضعف اعصاب
neurasthenia

ضعف البصر
weak-sighted

ضعف حافظه
amnesia

ضعف عضله
myasthenia

ضعف نفس
frailty

ضعف کردن
faint, swoon

ضعف کردن یا ضعف رفتن
to swoon or faint, to fall into a fit

مترادف ها

weakness (اسم)
سستی، فتور، ضعف، ناتوانی، عیب، نقص، عجز، عدم ثبات، بی اساسی، فترت، بی بنیه گی

asthenia (اسم)
سستی، ضعف، ناتوانی

debility (اسم)
سستی، عنن، ضعف، ضعف و ناتوانی، ضعف قوه باء

faint (اسم)
بیهوشی، ضعف، غش

swoon (اسم)
بیهوشی، ضعف، غش

languor (اسم)
فتور، ضعف، خستگی، ماندگی

infirmity (اسم)
ضعف، ناتوانی، فرتوتی، بی اساسی

atony (اسم)
سستی، ضعف، عدم اتکاء

foible (اسم)
ضعف، نقطه ضعف، صعف اخلاقی، تیغه شمشیر

puniness (اسم)
ضعف، کوچکی، ریزگی، کوچک اندامی، تازه کاری جوانی

پیشنهاد کاربران

ناتوانی، نداشتن قدرت
کاستی ، درماندگی
کاستی، سستی، ناتوانی
ضعف و مضاعف در لغت عرب به معنای چیزی است که معادل آن یا چند برابر آن را ، بر آن بیفزاید.
کلمه ( ضعف ) - به کسر ضاد و سکون عین - تکرار کننده هر چیزی را گویند، مانند عدد دو که تکرار کننده عدد یک است و عدد چهار که تکرار کننده عدد دو است ، و گاهی آن را تنها به یک چیز سنجیده ، مثلا می گویند عدد دو ضعف عدد یک و عدد چهار دو ضعف آن است . و گاهی هم آن را به معنای چیزی می دانند که به انضمام چیز دیگری باعث تکرار شود، مانند واحد که به انضمام واحدی دیگر عدد یک را تکرار می کنند، و به این اعتبار عدد یک را ( ضعف ) و عدد دو را ( ضعفان ) می خوانند، و همچنین عدد دو را که زوج است ( زوجین ) می گویند. در قرآن کریم هم این دو اعتبار به کار رفته ، در آیه مورد بحث عذاب دو چندان را ( ضعف ) ، و در آیه ( ضعفین من العذاب ) آن را ( ضعفین ) خوانده .
...
[مشاهده متن کامل]

( تفسیر المیزان )

وهن . . . سستی . . . .
نزاریدن = نزاز و ضعیف شدن.
م. ث
بدون پروتئین، بدن می نزارد.
نزاراندن = نزار و ضیف کردن.
م. ث
این بیماری، بدن را طوری می نزاراند که به مرگ می انجامد.
ضعفیدن = ضعیف شدن.
م. ث
بکارگیری بی - در - و - پیکر واژگان بیگانه، باعث می شود تا زبان فارسی بِضعفد.
ضعفاندن = ضعیف کردن.
م. ث
این دارو، راژمان ( سیستم ) ایمنی تو را می ضعفاند.
ضَعف
گُمان می رَوَد واژه ای ست اَرَبیده که َدر پارسی به چِهرِ زَف بَرگُفته می شَوَد .
زَ : پیش وَندی ست که به رُخسارهایِ گونه گون دَر پارسی گُفته وُ نِوِشته می شَوَد :
اَز : مانَندِ : اَز خانه بَرآمَدَم.
...
[مشاهده متن کامل]

آز :آزمودَن: بیرون اَز اَندازه مودَن
زُ : زُدودَن : بیرون اَز اَندازه دودَن
زا : زا به راه : اَز راه بیرون شُدَن
زادَن : اَز زِهدان بیرون شُدَن
آزاد : با زاده شُدَن بیرون آمَدَن
آز : بیش اَز اَندازه خواستَن ( خاهیدَن )
زَبون : بیرون اَز بون ؛ بون = بودَن ، خوبی ، خوشی
بون : هَم ریشه با بُن دَر پارسی ، اِبن دَر اَرَبی ، بِن دَر اِبری ، von دَر آلمانی وَ bueno , bene دَر زَبان هایِ لاتینی یا رُمَنی.
ضَف / زَف / زَپ / زَپُر/زِپُر = بیرون اَز پُری وَ فَربه ای
واژه ای دیگَری دَر پارسی هَست که می تَوانَد با ضَعف هَم ریشه یا دِگَریده شُده باشَد :
شَفت : دَر شَفتالو ، آلویی شَفت = نَرم ، شُل ، آبدار، شیرین ( شیلین )
شِفت : دَر رَژه یِ : او بِسیار شِفت اَست = شُل و وِل اَست
شِفته : مَلاتی که دَر ساختِمان سازی اَز آمیختِ خاک یا ساروگ یا آهَک یا گَچ با آب دُرُست می کُنَند که به چِهرِ گِل دَر می آیَد.
رَوَندِ دِگَرگَشت :
ضَعف < ضَف < زَف
ضَعف < ضَف < زَف < شَف < شَفت
واژه نامَک :
آز = حِرص ، طَمَع
رَژه = جُمله
شیرین : نَه مانَندِ شیر بَساکه شیلین : مانَندِ شیل
شیل = شَلپ ، قَند ( غَند ) ، شِکَر
شیرین � شیلین ، شَلپین ، غَندین ، شِکَرین

ستوه
به زبان کردی: لاوازی
این واژه اربی است و پارسی آن اینهاست:
نَئیز ( اوستایی: نَئِزَ nae - za )
لاواز ( کردی: لاوازی )
کلیبتا klibatã ( سنسکریت )
ناتوانی، سستی ( پارسی دری )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس