ضربه

/zarbe/

    stroke
    blow
    shock
    kick
    bat
    biff
    bump
    clap
    dent
    impact
    impulse
    jar
    jerk
    knock
    percussion

فارسی به انگلیسی

ضربه از بالا به پایین
downswing

ضربه ای
traumatic

ضربه با ارنج
jog, poke

ضربه با چیز غیر تیز
thump

ضربه با دست
buffet, clout

ضربه با سر
butt

ضربه با هر چیز پهن
flap

ضربه به در
knock

ضربه به سر
bonk, conk

ضربه بیش از پار
bogey

ضربه تند و رو به پایین
chop

ضربه تند و سبک
flip, tip

ضربه تند و سطحی و سبک
dab

ضربه تند و محکم
clip

ضربه تند و مستقیم
jab

ضربه تند و ملایم زدن
flick

ضربه تند و کوتاه زدن
jab

ضربه جسمی
trauma

ضربه چماق
thump

ضربه خفه کن
shock absorber, shock-absorber

مترادف ها

pelt (اسم)
شتاب، ضربه، پوستک، پوست خام، پوست پشم دار

accent (اسم)
لهجه، تاکید، تلفظ، تشدید، مد، تکیهء صدا، علامت تکیهء صدا، طرز قرائت، قوت، صدا یا اهنگ اکسان، ضربه

emphasis (اسم)
تاکید، تکیهء صدا، قوت، ضربه، اهمیت، تکیه

stress (اسم)
تاکید، قوت، ضربه، تقلا، اهمیت، فشار

impact (اسم)
ضربه، اصابت، ضربت، ضرب، تماس، اثر شدید

strike (اسم)
ضربه، اصابت، برخورد، ضربت، ضرب، اعتصاب

stroke (اسم)
ضربه، حرکت، ضربت، ضرب، لطمه، تکان، دست کشیدن روی

thud (اسم)
ضربه، تپ تپ، هف هف

lash (اسم)
ضربه، تسمه، طعنه، شلاق، تازیانه

acute (اسم)
ضربه

hook (اسم)
ضربه، دام، قلاب، چنگک، تله، چنگک بزرگ، منقار نوک برگشته، منقار عقابی

tit (اسم)
ضربه، نوک پستان، یابو، ممه، دختر یا زن

brunt (اسم)
ضربه، بار، لطمه

hack (اسم)
برش، ضربه، ضربت، فاحشه، چاک، نویسنده مزدور، جنده، خش، مزدور، کلنگ، سرفه خشک وکوتاه، اسب کرایه ای، اسب پیر، درشکه کرایه

flap (اسم)
ضربه، صدای چلپ، اویخته و شل، زبانه کفش

whop (اسم)
ضربه، وزش، تند حرکت کردن

sock (اسم)
ضربه، درست، ضرب، جوراب ساقه کوتاه، کفش راحتی بی پاشنه، جوراب کوتاه

traumatism (اسم)
ضربه، تصادم، روان زخم، اثر ضربت

whang (اسم)
ضربه، قسمت، تسمه، ضربت، صدای برخورد دو جسم

پیشنهاد کاربران

«ضربه» ( انگلیسی: Waar ) فیلمی پاکستانی در سبک اکشن و درام است که در سال ۲۰۱۳ منتشر شد. از بازیگران این فیلم می توان به شان شاهید اشاره نمود.
ضربه
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/ضربه_(فیلم_۲۰۱۳)
کوبش
"کوبال"
کوب پسوند نامسازِ " آل"
ضربه: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
ژِت žet ( سغدی )
لیدان lidān ( کردی )
سودِر suder ( پشتو )
پاتا pātā ( سنسکریت: pāta )
آهت āhat ( سنسکریت: āhati )
پَراهار parāhār ( سنسکریت: prahāra ) .
...
[مشاهده متن کامل]

این شش واژه در زبان پارسی نشان از پرباری زبان آریایی است که می توان در نوشتار و سروده ها از میان آنان برگزید و بی این که یک واژه را، به ویژه در نثر، تکرار کرد، با این شش واژه بازی کرد؛ و در شعر نیز متناسب با وزن شعر، یک یا چند تا از این واژه ها را به کار برد.

تروما
تپش
ضربه: [ اصطلاح فوتبال ]کفش فوتبال. ضربه یا شوت.
این واژه در فوتبال دو معنی دارد، یکی کفش بازی فوتبال ( در انگلستان این اصطلاح استفاده می شود ) و دیگری به معنی ضربه یا شوت به توپ است.
ضربه یا استروک ( Stroke ) : [اصطلاح بدمینتون] حرکت راکت بدمینتون بازیکن به قصد زدن توپ .
ضربه: [اصطلاح خبرنگاری]مطالب با جملات و نکات جالبی شروع می شود تا خواننده را به سوی خود جلب کند و او تشویق شود بقیه مطلب را بخواند.
در زبان سیستانی ک شاخه ای از پهلوی هست زدن به مانای تپ و تپ زدن و کوبه و کوفتن و زدش و زده و زدگ و همچنین واژه زدنی و تلنگ یا تلنگر یا کوفتن میباشد و مانای ضربان در پارسی تپش میباشد و
در زبان تُخاری که یکی از زبان های وابسته به گروه زبانی هند و اروپایی است، واژه *سرپ s�rp به مانای تالاپ تولوپ یا شلپ شلوپ یا همان سدای جابجا شدن مایه ها است که تنها برای پمپاژ خون در قلب به کار میرود همانتور که در ایران لغت ضربان ( سرپ آن=پسوند جمع ) برای نبض و قلب به کار میرود. بدینسان روشن میشود که واژه �ضربان� رپتی ( ربطی ) به واژه ضربه به مانای کوبیدن ندارد.
...
[مشاهده متن کامل]

*پیرس ( منبع ) : A dictionary of Tocharian: by Douglas Q. Adam

تلنگر
کوبش، زدش، زدکار
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس