شکست خورده

/Sekastxorde/

    dud
    failure
    lost

مترادف ها

stickit (اسم)
بد، خراب، شکست خورده، ناقص

craven (صفت)
خردل، ضعیف النفس، شکست خورده، ترسو و پست

defeated (صفت)
شکست خورده

پیشنهاد کاربران

مهزوم
ناموفق
منهزم. [م ُ هََ زِ ] ( ع ص ) از میان جنگ گریزنده و لشکر شکست خورده. ( غیاث ) ( آنندراج ) . شکست خورده و شکسته شده و لشکر شکست خورده و مغلوب شده و فرارکرده. ( از ناظم الاطباء ) . شکست خورده. به هزیمت شده. گریخته. شکسته ( در جنگ ) . شکسته ( سپاه ) . ( یادداشت مرحوم دهخدا ) :
...
[مشاهده متن کامل]

طالب و صابر و بر سرّ دل خویش امین
غالب و قادر و بر منهزم خویش رحیم.
ابوحنیفه ( از تاریخ بیهقی چ ادیب ص 389 ) .
مال شد در جهان چو منهزمی
تا بر او یافت جود تو ظفری.
مسعودسعد.
وآنکه در آن دشت روی منهزمان دید
دیده اش مأخوذ علت یرقان است.
مسعودسعد.
اقوال پسندیده مدروس گشته. . . و حق منهزم. ( کلیله و دمنه ) . او را منزعج و منهزم از آن خطه بیرون انداخت. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 301 ) .

مغلوب
ذلت خوار
ذلت
حالت شکست خورده و نامرادی
مقهور
باخته

بپرس