شتابزدگی

/SetAbzadegi/

    impetuosity
    precipitation
    rush
    precipitance

فارسی به انگلیسی

شتابزدگی کردن
hasten

مترادف ها

snap (اسم)
چفت، شتاب زدگی، ضربه محکم و ناگهانی، بشکن، قفل کیف و غیره، قالب زنی، گاز ناگهانی سگ، قزن قفلی، گیره فنری، یک گاز، عکس فوری گرفتن

precipitance (اسم)
عجله، شتاب زدگی، تعجیل بسیار

hurry-scurry (اسم)
دست پاچگی، شتاب زدگی

precipitancy (اسم)
شتاب زدگی، تعجیل بسیار

پیشنهاد کاربران

بپرس