سایه افکندن


    shades
    shadow

فارسی به انگلیسی

سایه افکندن بر
overshadow

مترادف ها

shadow (فعل)
سایه افکندن بر، پنهان کردن، سایه انداختن، سایه افکندن، رد پای کسی را گرفتن

shade (فعل)
کم کردن، تیره کردن، زیر و بم کردن، سایه دار کردن، سایه افکندن

پیشنهاد کاربران

اظلال
کسی را در پناه خود آوردن
متوجه احوال کسی گردین
متوجه احوال کسی گردیدن
توجه کردن، متوجه احوال کسی گردیدن ، کسی رادرپناه خودآوردن
توجه کردن
تیره و تار شدن پدیدار شدن غم و اندوه و نگرانی

پهن کردن سایه

حمایت کردن
سایه اش را پهن کرد
توجه کردن ؛ متوجه احوال کسی گردیدن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس