ساعی

/sA~i/

    active
    assiduous
    industrious
    laborious
    patient
    sedulous
    studious
    trier
    dilignet
    trojan
    diligent
    hard-working

فارسی به انگلیسی

ساعی بودن
studiousness

مترادف ها

calumniator (اسم)
ساعی، مفتری، افترا زننده

gossiper (اسم)
ساعی، خبر بر، خبرچین، سخن چین، خبر کش، پخش کننده شایعات افتضاح امیز

mudslinger (اسم)
ساعی

sedulous (صفت)
ساعی، کوشا

careful (صفت)
بیمناک، دقیق، ساعی، مواظب، متوجه، محتاط، بادقت، با احتیاط

active (صفت)
کاری، فعال، کنشی، معلوم، کنشگر، ساعی، دایر، حاضر به خدمت، تنزل بردار، با ربح، کنشور، پر کار

industrious (صفت)
ساعی، ماهر، زبردست، کوشا

diligent (صفت)
ساعی، زحمت کش، سخت کوش، کوشا، کوشنده، پشت کاردار

studious (صفت)
ساعی، مشتاق، زحمت کش، کوشا، بلیغ، درس خوان، جاهد، کتاب خوان

assiduous (صفت)
ساعی، زحمت کش، دارای پشتکار، ملازم

laborious (صفت)
ساعی، پر کار، سخت، دشوار، پر زحمت، زحمت کش

painstaking (صفت)
ساعی، زحمت کش، رنجبر، رنج برنده

پیشنهاد کاربران

ساعی : کوشا / تلاش کننده / سعی کننده *
هم خانواده ساعی : سعی ، مساعی ، مساعد
مجد. [ م ُ ج ِدد ] ( ع ص ) کوشش کننده در کار. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ) ( از غیاث ) . کوشنده. کوشا. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : در قمع اهل الحاد مجد و متشمر. ( ترجمه ٔ تاریخ
...
[مشاهده متن کامل]
یمینی چ 1 تهران ص 398 ) . او را گفت ازشرق تا غرب زیر فرمان تو خواهد بود، کار را مجد و مجتهد باش و پاس مردم دار. ( جهانگشای جوینی چ قزوینی ج 1 ص 42 ) . بدین سبب اهالی شهر در کار مجدتر شدند و برمقاومت و مبارزت صبورتر گشتند. ( جهانگشای جوینی چ قزوینی ص 100 ) .

کوشا، تلاشگر
تلاشگر، سخت کوش، فعال، کوشا، کوشنده، مجد، سخن چین، غماز
کوشا ، سعی کننده

بپرس