سار

/sAr/

    starling
    full of
    martin
    place abounding in

فارسی به انگلیسی

سار یا سا
like

مترادف ها

distress (اسم)
درد، سختی، پریشانی، غم، محنت، اندوه، تنگدستی، سار

head (اسم)
سر، عنوان، سالار، نوک، رئیس، سرصفحه، رهبر، متصدی، کله، راس، دماغه، انتها، سار، موی سر، ابتداء

dole (اسم)
صدقه، فرم، قسمت، اندوه، ضجه، سار، حق بیمه ایام بیکاری، حصه، ماتم، کمک هزینه دولتی به بیکاران

heartache (اسم)
سینه سوزی، غم، اندوه، سار، غصه، درد قلب

grief (اسم)
رنجش، غم، اندوه، حزن، سار، غصه

starling (اسم)
سار، زرزر

پیشنهاد کاربران

نام یک پرنده
در زبان اوستایی به ماناک رنج و محنت و آزار میباشد
سار=آزار ، رنج و محنت
سار/ساره= پرده
ساران=آغاز، ابتدا
سار=شتر
سار=جایی که سایه باشد
شهر/شار پیشتر خشثر بوده و شار را در پارسی نیز میگویند و همه مردم افغانستان انرا شار میگویند - و در شاهنامه بارها امده
که من شارسانم علیم درست
درست این سخن گفت پیغمبرست
-
پاسارگد از روزگار کهن پاسارگد بوده و در نوشته های ایلامی نیز به همین نام امده نمیدانم این چیزها را از کجا پیدا میکنید
...
[مشاهده متن کامل]

سار شار هردو به معنی زیاد از یک چیز است. این واژه گان در گذشته با صدای بالا خوانده می شدند .
مثل سارا که در واژه پاسارا گادامر وجود دارد که امروز پاسارگاد خوانده می شود. یعنی جایکه ستون ها یا پایه های بسیار است. یا تیمسار که یک عنوان نظامی است . یعنی مسؤول چندین تیم ناگفته نماند تیم یک وازه ایرانی است. شارکه واژه شهر ازآن پدید آمده همین معنی را می دهد. درگویشهای لری ، کردی، لکی به شهر شار می گویند. بعدا کوتاه شده . یعنی مردمان زیاد در یک یکجا. مثا لهای بسیار است . آبشار =آب زیاد.
...
[مشاهده متن کامل]

چون پرنده در گروه های زیاد پرواز می کنند بدین نام مشهورند.

سار saar
در گویش شهربابکی به معنی بی نمک بودن شخص است ، ساری ممکن است در چهره باشد که زیاد سفید وبور بودن است ویا در اخلاق باشد که لوس بودن است ، متضاد آن با نمک وملیح بودن وگرم وگیرا بودن است. عمری است ز خال رفته رنجور دلیم از روی چنان ملاحتی شور دلیم ، گفتی که به من نمی رسد دست کسی ، گر نور تو در دل نشود کور دلیم
...
[مشاهده متن کامل]

معنی شاد کام خوشحال
سار ( Sar ) در زبان مغولی به معنی ماه است
نگون سار. کوه سار. تیمسار. سنگسر. یتیم سار. سار ( پرنده. تنبک ) . سار ( سارماشیق. مثل سارآتان ( سرطان ) . . سارین معده نی ( کانسر ) . . . . سار. و. هر کلمه ایی سار داشته باشد تورکی است. . . . سارنگ ( هر
...
[مشاهده متن کامل]
کلمه ایی اولش ویا آخرش انگ باشدتورکی است. مثل انگ اوش تر. . انگ اوشت. انگ اوتی. انگ اجی. . سرهنگ. فرهنگ. آهنگ. تفنگ. فشنگ. پلنگ. نهنگ )

سار:بوی بد گوشت و یا تخم مرغ، بوی زهم، بوی سمک هم بکار برده اند، بوی سار واژه ایست پر کاربرد دربرخی از شهرهای استان کرمان.
ایه 29 سوره قصص سار باهله در واقع میگوید موسی به همراه همسرش یا همان خانواده اش روانه شد یا در واقع حرکت کرد و این نشان میدهد موسی پس از اتمام دوره قراردادش با شعیب به همراه همسرش روانه شده بوده است
نگونسار، تیمسار، سنگسار، یتیمسار ( بی پدر )
در گویش یزدی یعنی بی نمک و بی مزه
سُار، سَر = در عربی به معنی راه رفت که از سیر هست به معنی راه رفتن، در ایل عرب خمسه استان فارس هم اکنون این کلمه به این معنی کاربرد دارد به معنی راه رفت ( یک نفر مذکر )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس