زابل

/zAbol/

    zabul name

پیشنهاد کاربران

در کتیبه ای باستانی موجود در شهرستان ایذه فرمانروای این منطقه خود را فرماندار زابولا معرفی میکند.
زابل شهر مرکزی سیستان است و سیس به معنی اسب گل دار و سیستان یعنی جایی که اسب گل دار در آن پرورش می داده اند و منطقه رخشان در پاکستان کنونی و سیستان بزرگ قدیم جایی بوده که در آن اسب رخشان یا اسب طلایی رنگ یا بور تربیت می کرده اند و اسفزار در افغانستان کنونی و سیستان بزرگ قدیم محل پرورش اسب زار یا اسب لاغر و قیمتی بوده است ، و گشتاسب که لقب یکی از پادشاهان ایران است به معنی دارنده اسب لاغر نشانگر اهمیت این نوع از نژاد اسب است و منطقه نصرت آباد که در سرحد سیستان قدیم بوده و اکنون در صد کیلومتری شهرستان زاهدان است معروف به اسفی یا اسفیدو اسپی یعنی اسپید ، محل پرورش اسب سفید بوده است .
...
[مشاهده متن کامل]

لذا سیس یعنی اسب گلدار
سکستان یعنی محل زندگی قوم سک به تشدید کاف ک سک در زبا رخشانی بلوچی یعنی سخت و مقاوم و محکم و سکستان یعنی محل زندگانی اقوام سخت کوش و مقاوم .

زابل شهریست منتسب به زاب و سیستان نام دیگر آن است که به واسطه ی حکومت خاندان سام و رستم و زال به زابل که مرکزیت حکومت سیستان بوده نام نهاده اند. ازجمله کاخ های بازمانده از حکومت رستم و گرشاسب کاخیست به نام تخت شاه که در سیستان فعلی و از سوی زابل به مرز نزدیک اما در خاکایران واقع گردیده است. در گفتاورد های کُهن درنگیانا یا درنگا یا زرنگ هم در دوران هخامنشی مرکزیت حکومتی سیستان بوده که امروزه به نام زاهدان کهنه در ۵کیبومتری شهرستان زهک واقع است و بخشی از کتیبه ها واسناد گلی و بقایای به جای مانده از آن مشابهتی فراوان با تخت جمشید دارد، و یه همین جهت آن را تخت جمشید گلی اروپائیان وشرق شناسان و باستان شناسان نامی منجمله پروفسور توزی نام نهاده اند. در اینکه زرنج امروزه نام شهریست افغانستان که امروزه آنرا شهر نو می نامند نباید دچاراشتباه شد، چه آنکه این سرزمین را مرز جدیداً منفک گردیده وگرنه مرکز ساتراپی چهاردهم ( ایالتهای هخامنشی ) در کرکوئیه مستقر بوده و در زاهدان کهنه محل دیوان و دفتر و در دهانه ی غلامان قشون و برده گان را سکونتگاه بوده است. ساتراپی پانزدهم که در جنوب و جنوب شرق سیستان واقع بوده ساتراپی ماکا ( مکران ) و مرکزیت آن قالات یا کلات بود. که حاکمان آن شاهان رتبیل یا زنبیل نام داشتندو مرز سیستان زمین در شرق به گنداره ( قندهار ) سرزمینی که آباد و خرم بود و بسیار چغندر قند و خرما در آن مثمر بود و ز همین نام قندآره یا قند آور نام یافته و اقوام آن پتان و پشتو بودند وشمال شرق سیستان را کابلشاهان حاکم بودند و مرز ایشان با سیستان فرح یا فراه بود که حاکمان آن اقوام ترک و غُز ( غزنویان ) وتورانیان مردمانی جنگجو اما دلاور وبخشی مهر آئین و برخی پیروان بوداو نیز اقلیتی متعصب بر دین موسی و از بنی اسرائیل هم در بین آن رعایا بود.
...
[مشاهده متن کامل]

در شمال و شمالغرب سیستان ساتراپی کوهستان و امروز قُهستان و بشرویه بود که تا غرب که بیابانست و گرشاسپ شاه سیستان چون به شکار گور بدان منطقه گذر افتاد مردمانی سبز پوش اورا مهربانی و میزبانی نمودند و او آنجارا به ایشان به نگاهبانی و نیابت داد که شاه داد و شهداد امروز است و آن در کرانه ی غربی بود تا مُلک بهمن ( بم ) گستره داشت و در مغرب سیستان ساتراپی کارمانا یا کارمانیا را دو کاخ شهنشاهی یکی بم و یکی کارما ( کرمان ) و دو دروازه ی ورودی ایران به نامهای ایران دِژان ( ایرندگان ) و بم پور ( پسر بم ) و خَش یا قاش بود که در مرز ساتراپی ماکاقرار داشت. پهره ( ایرانشهر ) و چهبار نیز در سیطره ی ماکائیان و مکران بوداز سرحدات کارمانیا و سیستان تا دریا و از دریا تا رود سند. . . سکائیان نام سکائِستان، سکستان نام نهاده، و سیوستان را بر گستره و زاولستان یا زابلستان رابر نظامات مدنی آن و در نام اخیر تَر آن را انبار غله ی ایرانو نیم روز به معنای آنکه ظهر در آن دقیقا به دو نیمه ی مساوی مقسم بود نام دادند.
زابل در افغانستان را که نامی نو و در ۱۹۶۴ بر شهری در ولایت کلات نهادند نباید زابل دانست که این نام مناسبتی با سیستان ندارد.
سیستان در دوران قاجار بخشی از قلمرو خود را که امروزه در ولایت نیمروز واقع گردیده از دست داد. و این بلا و مهجوریت بر گرداگرد ایران رخداد ازجمله بلوچستان را نیز جفا کردند و به دو نیم و خراسان را نیز به دو نیم و. . . الخ.
کوه اوشیدر و کعبه ی زرتشت کوهیست در میانه ی دریاچه ی هامون که آب گرداگرد آنرا فرا گرفته و کاخ کُهزاد و قلعه ی دختر و آرامگاه رستم بر فراز آنستو نیز رام شهرستان ( شهرسوخته ) در جنوب غربی آن و میان این دو مسیر قلعه ای که دیگر آثار آن به سختی رؤیت میشود را قلعه ی رستم بوده که بعدها قلعه ای به یادبود بر نزدیکی آن به همین نام بناشده که در اثر ناملایمات روزگار آن هم در شُرُف نابودیست. چاه شغاد برادر رستم که اورا کشت نیز در جنوب زهک و شغادک و بعد ها شُغادک نام امروزه شغالک نام دارد. سیستان سرزمین اسطوره ها و زادگاه سورِن سردار نامی و یقوب لیث اولین شاهنشاه بعد از اسلام و احیاگر زبان پارسی ایران است. سرزمین سیستان که امروزه جزو استان پهناور سیستان و بلوچستان است. دارای پیشینه ای پر فراز و نشیب بوده که متعلق به تمامی ایرانیان نیکوسرشت است و سرزمین علم و ادب و تاریخ ایران است.
امروزه در حق تاریخ این سرزمین بسیار ظلم و تحریف میکنند اما این اولین بار نبوده و آخرین بار هم نخواهد بود

⬛ کابل : پایتخت افغانستان ( Kabul )
⬛ زابل : ۱. یکی از شهرستان های استان سیستان و بلوچستان ( Zabol ) ۲. یک شهر، مرکز شهرستان زابل
⬛ بابُل : شهری در استان مازندران، مشهور به شهر بهارنارنج و مرکز شهرستان بابل ( Babol )
...
[مشاهده متن کامل]

⬛ بابِل : یکی از نامدارترین شهرهای دوران باستان بود / پادشاهی ( شهری ) در بین النهرین باستان از قرن ۱۸ تا ۶ قبل از میلاد، واقع در عراق امروزی ( Babylon )

زابل در واقع ( زهابور ) است که از سه بخش ترکیب شده ( زه ) ؛ ( آب ) ؛ ( اور ) . زه به معنی زیاد اور به معنی شهر ورویهم به معنی شهر پر آب است
زابل در واقع ( زهابور ) است که از سه بخش ترکیب شده ( زه ) ؛ ( آب ) ؛ ( اور ) . زه به معنی زیاد اور به معنی شهر ورویهم به معنی شهر پر آب است

زابل بر پایه کتاب " نام شهرها و دیه های ایران " نوشته احمد کسروی تبریزی از شیوه دگردیسی واج های زبان پارسی چون : " ر " به " ل " دگرگون شده " زاور " یا " زابر " به معنای کرانه های زاینده و جای پربار است ، از این نمونه در زبان پارسی : آمارد ( آمل ) ، باور، باودر ( بابل =جایگاه خاندان باوندی ) .

بپرس