را

/rA/

    particle suffixed to a noun or pronoun
    [particle serving as a sign of the (definite) direct object]

پیشنهاد کاربران

واژه را
معادل ابجد 201
تعداد حروف 2
تلفظ rā
نقش دستوری حرف اضافه پسین
ترکیب ( حرف ) [پهلوی: rāδ]
مختصات ( حر. )
آواشناسی rA
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع لغت نامه دهخدا
...
[مشاهده متن کامل]

فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
حرف نشانهٔ را در فارسی باستان به صورت rādiy برای بیان علت و سبب به کار می رفته است. مثال زیر، که برداشت از سطر شش و هفتِ سنگ نبشتهٔ بیستون داریوش بزرگ است، کاربرد آن را در متون آن زبان نشان می دهد. در این مثال، نشانهٔ دونقطه ( : ) نشانهٔ مرز واژه است.
. . . avahyarādiy:vayam:Haxāmanišiyā:ahyāmahy . . .
�بدین علت ما هخامنشیان خوانده می شویم�
در فارسی میانه این حرف نشانه به صورت rād/rāy ثبت شده و کاربردهای گوناگون برای آن ذکر شده است. کریستوفر برونر در بررسی کاربرد این تک واژ در فارسی میانه و زبان پارتی می نویسد که rāy در فارسی میانه و rād در پارتی به کار برده می شده است. برونر کاربرد این حرف نشانه با مفعول صریح را در فارسی میانه یک تحول متأخر دانسته و می گوید این کاربرد تنها در متون زبان پهلوی مشاهده می شود. در فارسی نوین کلاسیک ( فارسی قدیم ) ، دامنهٔ کاربرد �را� به عنوان نشانهٔ مفعول صریح گسترده شد و عمدهٔ کاربرد آن را می توان در چهار نقش مفعولی متممی، مفعول غیرصریح، مفعول بهره ور، و مفعول صریح دانست.
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
را، به تعریف برخی از دستورنویسان زبان فارسی، یکی از حرف های نشانه و نشانهٔ مفعول است، و کلمه یا گروهی که پیش از �را� می آید نقش مفعولی پیدا می کند. بنابر تعریفی دیگر، �را� نوعی حرف اضافه است و اصولاً تمامی حروف، ازجمله حرف اضافه و حرف ربط و حرف ندا و تفسیر، کلمات نشانه و نقش نما هستند، و این امر اختصاصی به حرف �را� ندارد. دستورهای سنتیِ زبان فارسی عمدتاً از �را� به عنوان نشانهٔ مفعول صریح معرفه یاد کرده اند. گرنوت ویندفور، استاد زبان شناسی فارسی دانشگاه میشیگان، در کتاب دستور زبان فارسی خود ادعا کرده است که بعید است بتوان تک واژی را در زبان فارسی یافت که به اندازهٔ �را� مورد تتبع فنی و دقیق قرار گرفته باشد. ژیلبر لازار، زبان شناس و فارسی دان فرانسوی، نیز در مقاله ای با عنوان �تکواژِ را و کنش نحویِ آن در فارسی�، می نویسد هنوز هیچ قاعده ای پیدا نشده که مجموع کاربردهای تکواژِ �را� را دربربگیرد و به تمامی آنها و نیز به مواردی که در آنها مفعول بدون �را� به کار می رود توجه نماید.
منابع
احمدی گیوی، حسن؛ انوری، حسن ( ۱۳۸۵ ) . دستور زبان فارسی ۲ ویرایش دوم. تهران: مؤسسهٔ انتشارات فاطمی. دبیرمقدم، محمد ( ۱۳۶۹ ) . �پیرامون �را� در زبان فارسی�. مجلهٔ زبانشناسی. تهران: مرکز نشر دانشگاهی ( ۱۳ ) .
فرشیدورد، خسرو ( ۱۳۸۲ ) . دستور مفصل امروز بر پایهٔ زبانشناسی جدید. تهران: انتشارات سخن. شابک

را یعنی همان علت ، دلیل
مثلا می گوییم به چه را ( چرا ) به رای چه دیر آمدی
به چه علت و به چه دلیل
می گوید به علت اینکه به دلیل اینکه به رای اینکه
در ترافیک گیر کردم.
پس را یعنی همان علت ، دلیل
وقتی از علت مفعول واقع شدن کسی یا چیزی سوال می کنیم از چرا و برای چه استفاده می کنیم تا بفهمیم چرا مفعول واقع شده ؟ مثلا می گوییم چرا گریه می کنی و اینگونه شدی و نالانی؟ می گوید چون پدرم فوت شده
می فهمیم علت مفعول واقع شدنش و گریه کردنش فوتِ پدرشه
در عبارت چرا یا برای چه را علت و منشا را می رساند مثلا می گوییم چرا دیر آمدی برای چه دیر آمدی طرف می گوید برای اینکه در ترافیک بودم دیر آمدم را در اینجا علت و منشا دیر آمدن را می رساند.
را در زبان فارسی وپهلوی گاهی نقش شناسگر خالت مالکیت نیز بوده است
نمونه ای که از سنگنبشته دایوش داده اشتباه نوشته شده
واژه اخر ثهیامهی به معنی گویند است
رای زی می هخامنشیا گویندی
وازیرا هخامنشیا ن می گویند

بپرس