ذی نفع

/zinaf~/

    interested
    beneficiary
    interested party
    concerned
    beneficiary

مترادف ها

beneficiary (صفت)
ذینفع، ذیحق

interested (صفت)
علاقمند، ذینفع، ذیعلاقه

پیشنهاد کاربران

از دیدگاه فریمن :
ذی نفع یعنی افراد و گروه هایی که به نوعی در موفقیت یا شکست یک کسب و کار، سهیم هستند.
بهربر
بهره ور
سودبرنده
ذی نفع ( به انگلیسی: stakeholder ) شخص یا سازمانی است که فعالانه در یک پروژه یا فعالیت شرکت دارد یا شیوه انجام یا پایان یافتن آن پروژه و فعالیت، بر سود یا زیان او تأثیر می گذارد.
مانند وکیل، قائم مقام، نماینده قانونی و . . .
ذی نفع:بهره گیر، بهره مند، سودگیر
ذی نفعان: بهره گیران، بهره مندان، سودگیران
ذی نفع ( stakeholder ) شخص یا سازمانی است که فعالانه در یک پروژه یا فعالیت شرکت دارد یا شیوه انجام یا پایان یافتن آن پروژه و فعالیت، بر سود یا زیان او تأثیر می گذارد.
*دقت داشته باشید که این کلمه فقط مختص سود نیست و صاحب آن ممکن است ضرر هم ببیند!
( 1 ) بهره بردار /بَهره بَردار/؛ ( 2 ) دست اندرکار /دَست اَندَرکار/
ذینفع بیمه = beneficiary
به نفع کسی بودن
کسی که در کاری سود میبرد.
یا آن شخص جز یا قسمتی از چیزی باشد
نفع بردن از انجام کاری
ذی نفع = فرد یا گروهی که در سودو زیان یک فعالیت مشخص پ واحد شریکند
مثال : سهامداران یک نماد واحد در بورس ( مثلا فولاد مبارکه ) ذی نفع محسوب میشوند چون با افزایش نرخ سهام ( سود می برند ) و با کاهش ارزش سهام ( زیان میبینند ) ، بنابراین سهامداران این شرکت ذی نفع شرکت محسوب میشوند
ذی نفع ( Beneficiary )
:[اصطلاح بیمه]شخصی یا اشخاصی که بنا به درخواست بیمه گذار نام آنها در بیمه نامه به عنوان ذی نفع درج گردیده است. بسته به نوع بیمه نامه خسارت و یا مستمری به ذی نفع پرداخت می شود.

هرفردیا مجموعه ای که روی سازمان تاثیرگذاشته ویاازعملکردوتصمیمات سازمان تحت تاثیرقرارگیرد، ذی نفع می باشد.
شخص
صاحب سود و منفعت
منتفع
شخص یا اشخاصی که در پروژه یا عملی به دنبال منفعت هستند
کسی که از فعالیتی، کاری، موضوعی متأثر می شود
کسی که سود میبرد
صاحب. کسی که در کاری نفع می برد.
مثلا در مورد چک، فردی که چک به نام ایشان صادر یا ظهر نویسی شده یا چک به ایشان واگذار شده.
صاحب منفعت
نفع داشتن در انجام کاری.
نفع داشتن در انجام کاری
براش منفعت داره
سودبرنده. منفعت برنده
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٦)

بپرس