تاپ

/tAp/

    tramp
    pat
    plunk
    tap
    thump

فارسی به انگلیسی

تاپ تاپ
pitapat, thud

تاپ تاپ کننده
thumping

مترادف ها

top (اسم)
اوج، سر، قله، بالا، نوک، تپه، راس، رویه، فرق، روپوش، فرق سر، رو، فرفره، تاپ، کروک، درجه یک فوقانی

پیشنهاد کاربران

بهترین
تاِپ، تاَپ، تاُپ
برجسته
Top
Camisole
تاپ:به زبان ترکی پیدایش کن:یعنی چیزی گم شده باشد؟زبان دستور
فاعل
تاپ، در زبان ترکی به معنی پیدا کن ، بیاب،
Thumping
صدای زدن یا به سنگینی تق تق زدن یا با مشت یا کف دست کوبیدن چیزی

بپرس