تازه کار

/tAzekAr/

    amateur
    apprentice
    beginner
    fledgling
    fresh
    green tumb
    greenhorn
    junior
    neophyte
    new
    novice
    raw
    rookie
    tenderfoot
    tyro
    youngling
    green
    inexperienced

مترادف ها

beginner (اسم)
مبتدی، تازه کار

novice (اسم)
مبتدی، تازه کار، نوچه، جدید الایمان، نو اموز، ادم ناشی

tyro (اسم)
مبتدی، کاراموز، تازه کار، نوچه، نو اموز

freshman (اسم)
مبتدی، تازه کار، دانشجوی سال اول دانشکده، جدید الورود، نوچه، تازه کار ناازموده

tiro (اسم)
مبتدی، کاراموز، تازه کار، نوچه، نو اموز

novitiate (اسم)
کاراموزی، تازه کار، مرحله تازه کاری

noviciate (اسم)
کاراموزی، تازه کار، مرحله تازه کاری

rookie (اسم)
تازه کار

debutant (اسم)
تازه کار

ham (اسم)
تازه کار، ژامبون، گوشت ران خوک، گوشت ران، ران خوک نمک زده، ران و کفل، ژانبون، مقلد بی ذوق وبی مزه

jackleg (اسم)
تازه کار

colt (اسم)
تازه کار، کره اسب، شخص ناازموده، نوعی طپانچه

tenderfoot (اسم)
تازه کار، ادم تازه وارد، پیشاهنگ تازه کار

پیشنهاد کاربران

فن آموز
نوکیسه
فیلمی از جان لی هانکوک
کارنادیده. [ دی دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) غیرمجرب. بی تجربه. ناشی. ناآزموده :
بدو گفت کای کارنادیده مرد
شهنشاه کی با تو جوید نبرد.
فردوسی.
پس بچندسال که در خراسان تشویش افتاد از جهت ترکمانان ، دیوراه یافت بدین جوان کارنادیده تا سر بباد داد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 361 ) . خداوند را امروز سخن ما پیران ناخوش می آید و این همه جوانان کارنادیده میخواهد. ( تاریخ بیهقی ص 603 ) . آبی بود در پس پشت ایشان نیز چند از سالار کارنادیده ، گفتند خوش خوش لشکر بر باید گردانید. ( تاریخ بیهقی ایضاً ص 494 ) .
...
[مشاهده متن کامل]

مبتدی_تازه کار
- نورسیده به کار ؛ تازه کار. کم تجربه :
تو برنائی و نورسیده به کار
چو خواهی که بر یابی از روزگار.
فردوسی.
Newbie
Noobie
بی تجربه، تازه چرخ، خام، کارآموز، مبتدی، ناآزموده، ناشی، نوپیشه، نوچه، ناوارد، آماتور
نا بلد
ناشی
مبتدی
آماتور

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس