تادیب

/ta~dib/

    chastisement
    correction
    punishment

فارسی به انگلیسی

تادیب کردن
civilize

تادیب کننده
chastiser

مترادف ها

correction (اسم)
اصلاح، تصحیح، غلط گیری، تادیب

discipline (اسم)
ترتیب، نظم، تادیب، انضباط، انتظام

crackdown (اسم)
سخت گیری، تادیب

punishment (اسم)
اجر، تنبیه، تادیب، مجازات، گوشمالی، سزا

پیشنهاد کاربران

🇮🇷 همتای پارسی: فرهیخت 🇮🇷
مجازات کردن ، عذاب کردن
گوشمالی دادن، ادب کردن
نمونه یاـ مثال ویاروش تادیب وتوصیه یک نفر را ضرورت دارم

بپرس