تا

/tA/

    till

فارسی به انگلیسی

تا ابد
ad infinitum, forever

تا ان زمان
theretofore

تا انجایی که
forasmuch, insofar

تا به تا
ill-matched, ill-mated

تا به تا شدن
mismate

تا ته لیوان
bottoms up

تا چند

تا حالا
already, up to now, hitherto, yet

تا حدی که
inasmuch as, to the extent that

تا خرخره
skinful

تا خرخره خوردن
glut
stuff

تا دیرگاه مطالعه کردن
lucubrate

تا دیرگاه کار کردن
lucubrate

تا زانو
knee-deep, knee-high

تا شدن
collapse, fold

تا شلوار
crease

تا لبه پر کردن
brim

تا نشدنی
inflexible

تا کردن
collapse, fold, ply, to fold, [fig.] to get on, to put up, to agree

تا کردن با کسی
treat

مترادف ها

bale (اسم)
رنج، مصیبت، عدل، محنت، لنگه، تا، تاچه، بلاء

fold (اسم)
تا، حصار، چین، اغل گوسفند، شکن، تاه، دسته یا گله گوسفند، چند لایی

till (حرف اضافه)
تا، تاانکه

until (حرف اضافه)
تا، تا وقتی که

up to (حرف اضافه)
تا، تا حدود، به میزان، تاحد

than (حرف اضافه)
تا، بجز، نسبت به

پیشنهاد کاربران

واژه تا ( ⁠tā⁠، �تا، به طوری که� ) ، از پارسی باستان تا، 𐎹𐎠𐎫𐎠 در عربی می شود حتى ال این واژه یعنی تا صد درصد پارسی است.
منابع ها.
لغت نامه دهخدا
فرهنگ واژه های اوستا
فرهنگ ریشه واژگان فارسی
...
[مشاهده متن کامل]

فرهنگ فارسی معین
فرهنگ کوچک زبان پهلوی
فرهنگ لغت عمید
واژه نامه پارسی سره
و بعضی دوستان فکر می کنند بعضی واژه ق در لغت نامه گفت شده ترکی هستند فکر می کنند واژه ق در پارسی قدیمی در پارسی نبود می تواند این کتاب را به اسم کتاب فرهنگ واژه های اوستا
خرید داری یا دانلود کنند نتها واژه ی که در قدیم در پارسی نبود واژه ع است واژه ق دونقطه در قدیم در پارسی نبود به کجا آن در پارسی قدیم غ به جای ق دونقطه بود است که در کتاب فرهنگ واژه های اوستا
هست شکل درست واژگان قدیم پارسی می توانید مشاهده کنید. بازم می گویم تمام واژگان در پارسی قدیم بودند ولی این واژه ع نبود است.

So that
تا: از زمانی که
بردوخته ام دیده چو باز از همه عالم :مثل باز شکاری چشمم را از همه آدم های دنیا دوخته ام و وفادارم )
تا دیده من بر رخ زیبای تو باز است :از زمانی که به وصال رخ تو رسیده ام )
تا در گویش خراسانی به یکی، واحد، تَک، تنها، گفته میشود چنانکه هم اکنون رایج است مثلا به نانوا میگویند یک تا نون بده یا میگویند فلانی با ؛ تا؛ یک پیراهن بیرون آمده بود البته با لهجه سبزوار ی تِیtey میشود
یَک تِی نون . تِی یک پیراهن
in an effort to
واژه "تا " در گفتارهایی همچون "از اینجا تا آنجا" و از ساعتِ 1 تا ساعتِ 3 " و. . . بازنمایی کننده یِ "دنباله دار بودن یا کش دار نمودنِ چیزی" ار نظر مکانی و زمانی است. این واژه به این معنا از واژه " تا" در زبان اوستایی به چمِ " کشیدن، کش دادن، دنباله دادن" و واژه " تات" در زبان اوستایی به چمِ "کشیدن، دنباله دار کردن، کش دار نمودن" گرفته شده است.
...
[مشاهده متن کامل]

پیشنهاد:
می توان از تکواژ "تا " به عنوان پیشوندِ کارواژه ای که بازنمایی کننده یِ "کشیدن، دنباله دادن، دنباله دار نمودن" است، بهره گرفت.
در رویه هایِ 628 و 629 از نبیگِ "فرهنگ واژه های اوستا" آمده است:

تاتا
برای بیان و نشان دادن آخر هدفی یا منظوری استفاده می شود. مثلا زهرا به فاطمه می گوید بیا تا غذا بخوریم در اینجا منظور و هدف زهرا غذا خوردن است و آن را می خواهد به فاطمه بفهماند پس از تا استفاده می کند تا فاطمه منظور و هدفش را بفهمد.
برای بیان انتها و پایان مقصدی یا مکانی یا زمانی
واژه ( تا ) به چمِ ( یکا، واحد، تَک، تنها، آیتِم ) در زبان پهلوی به دیسه یِ ( تاگtag ) بوده است؛
چنانکه در رویه یِ 81 و 148 از نبیگِ ( فرهنگنامه کوچک پهلوی ) نوشته یِ ( دیوید مک کنزی ) آمده است:
تاتا
Up یعنی چی
تا به انگلیسی چی میشه
از آنکه. [ اَ ک ِ ] ( حرف ربط مرکب ) زیرا که. بجهت آنکه. بعلت آنکه : و این بیابان را بیابان کرکسکوه خوانند از آنکه یکی کوهی است خرد اندر مغرب این بیابان که آنرا کرکسکوه خوانند. و این بیابان را بدان کوه بازخوانند. ( حدود العالم ) .
...
[مشاهده متن کامل]

بروز کرد نیارم بخانه هیچ مقام
ار آنکه خانه پر از اسپغول جانور است.
بهرامی.
از آن جهت که به علت آن که : ( ایشان ندانند از آن که اندیشه نکنند. ) ( تفسیر ابوالفتوح )
|| ( حرف اضافه ٔ مرکب ) تا : پس بندوی خبر مخالفان بهرام [ چوبینه ] بگفت، که اینک آمده اند بیست هزار مرد، بهواداری تو. پرویز گفت بتو شادترم از آنکه بدین سپاه. ( ترجمه ٔ طبری بلعمی ) .

دو تای یک آدم حسابی=دو برابر یک آدم حسابی
Within
Till
Through
go before
تا
تا: در پهلوی تاگ tāg بوده است.
( ( دلت گر نخواهی که باشد نِژند،
همان تا نگردی تن ِ مستمند، . ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 206 )

"تا "در تاریخ بیهقی به معنی" که" هم آمده است.
"بو سهل زوزنی چند سال است تا گذشته شده است. "
تاریخ بیهقی، دکتر فیاض، ۱۳۸۴ ، ص ۲۲۱.
Until
در زبان لری بختیاری به معنی گراز
تاد ( صاد . ساد ) ::گراز
در زمان قدیم به طوایف جنگاور و شجاع
که از میدان جنگ عقب نشینی نمی کردند
و به جلو پیشروی می کردند
لقب گراز می دادند

در زبان لری بختیاری
به گراز وحشی می گویند
که بدون حامی به مزرعه
حمله می کند
تا::تنها. با همه فرق دارد
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)

بپرس