بار

/bAr/

    bar
    barroom
    brunt
    cafe
    cargo
    charge
    consignment
    encumbrance
    freight
    fruit
    goods
    lading
    load
    pack
    public house
    ruck
    sitting
    stretch
    tax
    time
    traffic
    weight
    yield
    burden
    alloy
    coat
    court
    audience
    turn
    bar(room)
    boot

فارسی به انگلیسی

بار اوردن
breeding, foster, fructify, rear, to bear fruit, to bring up (in a specified way), nurture, upbringing, uprear

بار اوردن بچه
raise

بار اوردن کودک
cradle

بار بردن
carry

بار خیزانی
leverage

بار دستگاه
workload

بار دیگر
afresh, anew, next time

بار روی چیزی گذاشتن
charge

بار زدن
load, embark, alloy

بار شده
laden

بار فرستادن
freight

بار گیری شدن
embark

بار معنایی رساندن
connote

بار و بنه
baggage, luggage

بار و مسافر
traffic

بار واگن
wagonload

بار کشتی
shipload

بار کننده
loader

مترادف ها

charge (اسم)
حمله، مسئولیت، اتهام، بار، تصدی، وزن، هزینه، عهده، خرج، مطالبه، مطالبه هزینه، عهده داری

burden (اسم)
مسئولیت، بار، گنجایش، وزن، بار مسئولیت، طفل در رحم

bar (اسم)
تیر، میل، بار، وکالت، میله، مانع، شمش، خط، میکده، بار مشروب فروشی، دادگاه، نرده حائل، هیئت وکلاء، سالن مشروب فروشی، بند آب، جای ویژه زندانی در محکمه

admittance (اسم)
ورود، دخول، تصدیق، بار، اجازهء دخول، گذرایی، هدایت ظاهری

load (اسم)
مسئولیت، بار، محموله، کوله بار، بار الکتریکی، عملکرد ماشین یا دستگاه

cargo (اسم)
بار، بار کشتی، محموله دریایی

restaurant (اسم)
بار، میخانه، رستوران، کافه

alloy (اسم)
بار، عیار، درجه، ماخذ، الیاژ فلز مرکب، ترکیب فلز با فلز گرانبها، الودگی، شایبه

audience (اسم)
بار، حضار، مستمعین، ملاقات رسمی، شنودگان

loading (اسم)
بار، محموله، بارگیری، عمل پرکردن تفنگ باگلوله، بارکنش، امیختن مواد خارجی به شراب

barroom (اسم)
بار، بار مشروب فروشی، سالن مشروب فروشی، بار یا پیاله فروشی، نوشابه فروشی

fruit (اسم)
بار، سود، فایده، میوه، ثمر، شایه

brunt (اسم)
ضربه، بار، لطمه

fardel (اسم)
بار، بسته، بقچه، کوله بار

freight (اسم)
بار، بار کشتی، کرایه، باربری، کرایه کشتی

freightage (اسم)
بار، بار کشتی، کرایه، باربری، کرایه کشتی

onus (اسم)
بار، تعهد

ligature (اسم)
بار، بند، نوار، رشته، خط ارتباط، شریان بند، رباط، کلید کوک سازهای زهی، بخیه زنی، زخم بند، شریان بندی، خط پیوند، دو یا چند حرف متصل بهم

encumbrance (اسم)
بار، گرفتاری، قید، مانع، گرو، اسباب زحمت، سربار

پیشنهاد کاربران

بار= با بارگاه و دربار مثلا حضرت باری تعالی جل و جلاله که با صنعت استعاره مصرحه بدون بکار بردن نام حضرت پروردگار همه میدانند که غیراز حضرت پروردگار جلت عظمته کسی بارگاه نشین نیست. . واز این گونه استعارات مصرحه حافظ بخوبی بهره جسته نمونه دوبیت استعاره مصرحه از حضرت حافظ بی منفعت نیست.
...
[مشاهده متن کامل]

ترسم از آنکه بیفتد از سخن. . . . طوطی طبعم ز عشقِ شّکّر و بادام دوست. . . اینجا بدون اینکه بگوید لب شیرین صریح گفته شکر و بدون اینکه بگوید چشم بادامی گفته بادام دوست یا این بیت ذیل بدون اینکه بگوید چشمان نرگس مستت فرموده. . . . . . نرگس ساقی بخواند آیت افسونگری، ، ، ، حلقه اوراد ما مجلس افسانه شد. . . . . پس بعضی خصیصه ها و شهرت ها احتیاج به بردن نام ندارد و بارمقام و جایگاه خداوندی جل وجلاله است تا بگوییم حضرت باری جلت اسمائه مشخص است ولی اگر بگوییم باری یعنی تکرار و تاکید توصیه است

بار، بارگفتم که بارِ بار، و، بَر، بردار برو،
بارفروشان میروی هروقت که بارِ ماوباران میرسد
بیتی از اشعار خودم مصیب مهرآشیان در صنعت جناس وقتی واژه ای بیک شکل بیک جنس با معانی متفاوت در نظم می آیددر وزن عروضیان جدید و قدیم به آن صنعت جناس میگویند. حال معنی بیت بارباریعنی مکررتکرارکردم که بارِ بار که باری که بار درخت یا محموله و یا روی چراغ بار است که این بار باز در صنعت ایهام وابهام مبهم است وبَ بیابان و صحاری و دشت را بر میگویند بردار و برو. . . ولی تو به شهر بار فروشان مازندران که در نزدیک ساری است میروی تا بارِ محصول ما و باران یا بار آن که باز در صنعت ایهام معنی مبهم است چون بار آن اشاره بدور و یاد فردی یا عشقی خاص که شاخص است و با یک آن آن شخص مشخص. میشود. لذا واژه ایهام از خط کوفی غلط خوانده شده و همان گونه غلط تدریس شده ودرست آن ابهام است که به معنی مبهم است ولی ایهام هیچ مصدر ریشه داری ندارد
...
[مشاهده متن کامل]

توجه:
ابرو را نوشتم از بَر ماخوذ است چون بالای چشم است مجاز با علاقه محلی و توضیحات دیگر
ولی در انگلیسی ابرو ayebrow ( ایبرُو ) که aye چشم و brow پیشانی است و ظاهرا از انگلیسی ریشه مشترک دارد ولی در کتب تاریخی از جمله دیوان حافظ کلمه ابرو وجود دارد و باید دید ریشه کدام مقدم است و کدام ماخوذ از دیگریست
...
[مشاهده متن کامل]

مرا چشمی است خون افشان ز دست آن کمان ابرو

این سایت بعضا پستها را منتشر نمیکند یا ابتدا منتشر و بعد حذف میکند
در مفهوم بار من ابتدا مطالب اصلی را نوشتم که منتشر شد و بعد توضیحات بعدی را ولی مطلب اصلی را بعدا حذف نموده است و دیگر در این سایت چیزی نمی نویسم
حمل
واژه بار
معادل ابجد
تعداد حروف 3
تلفظ bār
نقش دستوری اسم
ترکیب [قدیمی]
مختصات ( اِ. )
آواشناسی bAr
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
واژه بار از ریشه ی باریدن پارسی است.
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
...
[مشاهده متن کامل]

واژه باریدن
معادل ابجد 267
تعداد حروف 6
تلفظ bāridan
ترکیب ( مصدر لازم ) [پهلوی: vārītan]
مختصات ( دَ ) ( مص ل . )
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار

اصلاحیه:
پرواز احتمالا از بر فراز مشتق شده باشد و بعید است که پر باز ( گشوده ) باشد
پرواز کن یعنی برفراز شو نه اینکه پر باز کن
اگر چه فراز خود مشتق از "فر" است که گفتیم "فر" از" بر " هست
سلام مجدد بعد از چند روز یک چیزی برایم از مفاهیم بر و بار احراز شد اینکه بر با پر از یک ریشه هست
پر در کلمات پرواز ، پرنده، پرش و پریدن و پروانه هم مثل پر در پرچین همان" بر" با مفهوم بالا و اوج است که حال باید ببینیم بر اصالت دارد یا پر؟
...
[مشاهده متن کامل]

برنده هم یعنی کسی که بالاتر از بقیه است
پر چیزی که بالا میبرد، و مجاز است پرواز همان پرباز است . باز در مفهوم گشوده ( نه تکرار ) است
پرنده هم یعنی بالا رونده
پریدن هم در مفهوم اوج گرفتن و بالارفتن با جهش می باشد
"پر " در کلمه پردازش می خواهد مفهوم برداشت را ایجاد کند و برداشت یعنی برداشتن و بالا آوردن برای حمل یا استفاده که البته برداشت در پردازش انتزاعی و به مفهوم فرآوری کلمه و جمله یا برنامه ای در دستگاه و استفاده است
گفتم فرآوری،
"فر " هم از بر گرفته شده هست
فر به معنی شکوه و عظمت و بالابودن و در اوج بودن است
فرنگیس = بر انگیز ( یعنی دلربا ) انگیزه را تحریک می کند بالا میآورد
"پر" در پرداخت هم در مفهوم بر هست و از همان برداشت
مثل بر در کلمه برنامه که یعنی نوشته ای که که برای اجرا در دستور کار و روی کار است که رو در مفهوم بالا است ( ر . ک به توضیحاتم در مورد رو )

یک نکته دیگر هم در این فراز یادم رفت و حیفه نگم اینم بگم و تمام
و آن کلمات اَبر ، اَبرو و اَبَر هم از خانواده بار و بر به معنای بلند و بالاتر است
ابرقدرت یعنی قدرت بالاتر ( قویتر ) یا ابر رایانه
...
[مشاهده متن کامل]

ابر چون در قسمت بالای سر ماست و ابرو بالای چشم است و مجاز با علاقه محلی
پس " بار و بَر " با مفاهیم بلند و بالا و والا، ریشه ی خیلی از لغات با مفهوم بلند و بلندی و بلندا و بالا است
برداشتن یعنی بالا داشتن بلند کردن
دوست داشتید منتشر کنید

باران مثل دوران بنظر قید حالت است اشتباهی نوشتم اسم فاعل
ممکنه در نوشته های من ابراداتی ناشی از کم توجهی و خستگی باشد
و در پایان عذرخواهی بابت تصدیع اوقات عزیزان
متصدیان آبادیس در لیست لغات معانی بالا، والا و بلند رو هم مد نظر قراردهند که از مفاهیم اصلی کلمه بار است
تکمیلی
عرض شد بار معنی اجازه نمی دهد
مثلا در لغات بار ِعام و بارنامه
بارعام یعنی تشرف عوام بر بارگاه ( دربار )
بارنامه یعنی نوشته ای که دال بر اجازه برداشتن و بلند کردن کالا ( جهت حمل یا هرچه ) است
...
[مشاهده متن کامل]

در اینجا نامه به معنای مجوز و نوشته است نه بار
مثل گواهی نامه یعنی نوشته ای که تخصصی را گواهی کرده
مثل وصیتنامه یعنی نوشته ای که توصیه ای را در بر دارد

تکمیلی:
پرچین = بر چین = چینش بالای دیوار باغ
برجسته = بالا جسته = بیرون زده
برازنده = بر آزین یعنی آزین و زینت قویتر و برتر و بالاتر
همان برتر = بالاتر
پس بار یعنی بالا ، والا و بلند
برج و بارو یعنی برج و بلندای آن برج و بالای آن
در ضمن" بار " و "بر " از یک خانواده است
بر و بار به معنای میوه هم یعنی آنچه بر فراز و بلندای درخت هست
بر فراز کوه
زبردست
برنامه ( یعنی نامه هایی که قراره بیاد بالا بالا بیاد و اجرا بشود نامه خود مفاهیمی دارد )
...
[مشاهده متن کامل]

بر ازنده
بر ( بر و بوم )
پرچین - بر چین ( چیدمان بلند باغ )
و . . .

همان بار به معنای میوه هم منظور آنچه درخت حامل شده در مفهوم بار توضیح دادم که ریصه از بلند هست . بار به معنای اجازه هم مثل بار عام که از سوی پادشاه صادر میشد به همان مفهوم بلند و بلند مرتبه است یعنی اجازه
...
[مشاهده متن کامل]
شرفیابی بر مقام عالی ( بلندپایه ) برای عوام و بارنامه که مجوز برداشتن و حمل کردن خست برداشتن = بلندکردن

بار = بلند ، بالا، والا
بلند و بالا از یک ریشه و یک خانواده هستند
در نتیجه
بارالها = خدای بلند مرتبه ( والا، بالا ) مرتبه
بارگاه = جایگاه بلند ( والا )
باری تعالی= بلند مرتبه ( خدا ) والا مقام
...
[مشاهده متن کامل]

میز بار = میز بلند
بارانداز = بلند کردن و بر زمین انداختن
بردبار = توانمند ( توان بالا )
برج و بارو = برج و بلندای برج
دربار = جای بلند و والا مرتبه
بار = آنچه جهت حمل باید بلند شود ( برداشته شود )
باردار = کسی یا چیزی که چیزی را با خود بلند کرده ( برداشته ) و حمل میکند مثلا زن باردار یا ذرات باردار
این شعر از گلستان سعدی و اشعار و متون متعدد دیگر دلیل تاریخی ایرانی بودن کلمه بار:
آن شنیدستی که در اقصای غور
بار سالاری بیفتاد از ستور
بارسالار = مقام بلند ( والا ) مرتبه بلندپایه
بارش = از بلندی فرو ریختن
باران= حین از بلندی بر زمین ریختن اسم فاعل هست مثل دَوَران

بار = بلند ، بالا، والا
بلند و بالا از یک ریشه و یک خانواده هستند
در نتیجه
بارالها = خدای بلند مرتبه ( والا، بالا ) مرتبه
بارگاه = جایگاه بلند ( والا )
باری تعالی= بلند مرتبه ( خدا ) والا مقام
...
[مشاهده متن کامل]

میز بار = میز بلند
بارانداز = بلند کردن و بر زمین انداختن
بردبار = توانمند ( توان بالا )
برج و بارو = برج و بلندای برج
دربار = جای بلند و والا مرتبه
بار = آنچه جهت حمل باید بلند شود ( برداشته شود )
باردار = کسی یا چیزی که چیزی را با خود بلند کرده ( برداشته ) و حمل میکند مثلا زن باردار یا ذرات باردار
این شعر از گلستان سعدی دلیل تاریخی ایرانی بودن کلمه بار:
آن شنیدستی که در اقصای غور
بار سالاری بیفتاد از ستور
بارسالار = مقام بلند ( والا ) مرتبه بلندپایه
بارش = از بلندی فرو ریختن
باران= حین از بلندی بر زمین ریختن اسم فاعل هست مثل دَوَران

بار صد درصدپارسی است. فرهنگ لغت معین
واژه بار کاملا پارسی است در عربی می شود حاجِز درترکی می شود چوبک این واژه یعنی بار صد درصد پارسی است.
بزرگ ، آفریننده ، بزرگوار
بار یا بر همریشه با fruit انگلیسی یا frucht آلمانی به معنای حاصل و ثمر یک گیا است چه خوردنی باشد چه نخوردنی ولی میوه بخش خوردنی است که در آشپزی به کار میرود و در المانی obst گویند.
"بار" در زبان کردی: بیار، بیاور ( امر به آوردن )
بار: بارگاه
اوّل چو مرا عشقِ تو در کار آورد / با بانگ و خروش بر درِ بار آورد
ترکی باستان رو از کجات درآوردی
رخصت، اجازه
میوه
خشکبار : میوه خشک
ملاقات رسمی
اجازه
داداش خود واژه ی وار ترکی، از واژه ی دار فارسی گرفته شده.
بار کلمه ای ترکی است . در ترکی باستان به معنی دارائی بود . که الان در ترکی معاصر "وار" است . این کلمه کلمه ای ترکی است .
بار . b [فر. / انگ: bar ] جایی مانند رستوران که معمولاً در آن نوشابه های الکلی عرضه می کنند. ۲ - پیش خانی در رستوران ها، هتل ها یا جاهای دیگر که در جلو آن می ایستد یا می نشینند و مشروب می خورند. ۳ - قفسه ای که در آن، شیشه های مشروب را نگه می دارند
فرهنگ سخن ( حسن انوری )
ایزدِ بار: خداوند بزرگ. بار به معنی بزرگ و جلیل است.
( ( تا زبانت خَمُش نشد از قول
ندهد بارِ نطقت ایزدِ بار ) )
( تازیانه های سلوک، نقد و تحلیل قصاید سنائی، دکتر شفیعی کدکنی، زمستان ۱۳۸۳، ص۳۷۸.
غذای در حال طبخ
. . . . امروزه به هرجاکه روی دیگ به بار است
آرای من و تو بیک لقمه نانی شکار است. . . مصیب مهرآشیان مسکنی طنز انتخابات
غذایی که در حال پختن روی اجاق بار شده است
بار مطاع و کالا مثلا بار فروش البته میوه فروش بوده ولی کم کم به کالاهای تجاری هم گفته شده بار خر
ثمر کهربا و مغناطیس بار الکتریسته
ثمر دانش بار علمی
نتیجه عمل مثلا رسوایی بار اورد یا نکویی بار آورد
ثمر و میوه
محموله و آماد و مواد قابل حمل
٠٩:٢٩ - ١٣٩٧/١١/١٩
چنانکه در تعریف های بالا ذکر شده واژه یک بار هم گنجانده شده. از لحاظ واژه شناسی و ریشه شناسی واژه ها، یک بار یا بکمرتبه با واژه بار به چم بر یا میوه و بار سنگین و بار تحمل رابطه نزدیکی ندارد. ریشه هندم اروپایی یک بار و یک مرتبه - wel به چم تکرار که در اوستا varemis , در سلنسکریت valete , در انگلیسی evolve . . . می باشد . چنانکه مولوی فرموده . . أین بار من یک بارگی در عاشقی پیچیده ام. این بار من یک بارگی از عافیت بریده ام.
...
[مشاهده متن کامل]

لازم به یاد آوریست که برید معرب بار ، بارداری و بر فارسی است . گاوان و خران بار بردار. به ز آدمیان مردم آزار. در صمن بار سنگین و ما بقی بار های وابسته از ریشه هندى اروپایی از ریشه - bhre به چم حمل کردن که در فارسی باستان
barantiy و در انگلیسی bear, bring, burden, birth و fertile میباشند

بار ، از مهمترین و پایدارترین مراسم درباری معمول در ایران . در ابتدا، در بعضی از تشریفات ، از مراسم مشابه در مصر و آشور تأثیر پذیرفت و بعداً خود نیز بر مراسم امپراتوری روم و اروپای قرون وسطی و از همه مهمتر بر دستگاه خلافت و همچنین دربار شاهان هند اثر گذاشت ( والزر ، ص 19 و بعد، 22 و بعد ) . در ایران ، مراسم باریابی تا قرن حاضر ادامه یافت .
...
[مشاهده متن کامل]

نقشهای برجسته بر روی سنگ از دوران هخامنشی ، بویژه نقشی که گروه باستان شناسان آمریکایی در 1315 در محل خزانه تخت جمشید کشف کرد، مراسم باردادن داریوش ( حک : 521 ـ 485 ق م ) را نشان می دهد. مورخان یونانی نیز اطلاعات بیشتری در دسترس ما قرار داده اند.
مراسم بدین شرح بود: متقاضی درخواست خود و دلایل آن را به رئیس تشریفات تسلیم می کرد و رئیس تشریفات مراسم معمول را توضیح می داد و در روز موعود او را تا حضور شاه همراهی می کرد. شاه ، با لباس و زیورهای سلطنتی ، کلاهی موسوم به «کِدَرِس » بر سر، عصای سلطنتی بلندی در دست راست و گل نیلوفری در دست چپ ، راست بر تختی که دارای پُشتی بلند بود می نشست . خدمتکاران و محافظان شخصی شاه پشت سر او می ایستادند ( گیرشمن ، شکل 255 ) . در نقش برجسته ای که باردادن داریوش را نشان می دهد، ولیعهد او خشایارشا نیز با ظاهری آراسته در طرف راست پدرش ایستاده است ؛ برگ نیلوفری در دست چپ دارد و دست راست او، به نشانه اینکه می خواهد سخن بگوید، بالا رفته است .
در دوره های بعد، مقامات رسمی واشراف نیز در مراسم بار سلطنتی شرکت داشتند. هر یک از آنها جایگاه مشخصی داشت و میزان نزدیکیش به شاه نشانه اهمیّت مرتبه او بود؛ مثلاً مقام افراد نشسته بالاتر از افراد ایستاده ، و قرار گرفتن در سمت راست شاه مهمتر از سمت چپ بود ( رجوع کنید به فردوسی ، ج 4، ص 612، بیتهای 3007 به بعد ) . اگر کسی را در جایی فروتر از مقام او قرار می دادند نشانه آن بود که شاه نسبت به او بیمهر شده است ( بیهقی ، ص 32 به بعد ) . در دوران ساسانیان ، شاه بر مخدّه هایی می نشست که روی تختی زرین قرار داشت و تاج سلطنتی نیز، که از زنجیری آویزان بود، چنان قرار گرفته بود که گویی بر سر شاه قرار دارد. این آیینها در دوران نخستین سلسله های اسلامیِ ایران نیز که ساسانیان را سرمشق خود قرار می دادند ادامه داشت . در دربار ساسانی پرده ای میان شاه و باریاب آویخته بود و پس از آنکه او به محل تعیین شده می رسید پرده را کنار می زدند. این سنت در دربار خلفای اموی و عباسی ، به تقلید از ساسانیان اجرا می شد؛ ولی در شرح دربارهای سلسه های اسلامی ، ایران ذکری از آن نشده است . باریاب موظف بود که به محض رؤیت پادشاه زمین را ببوسد. در دوره های بعد، بوسیدن تخت شاهی یا دست و انگشتری او نیز موسوم شد. در دربار خلفا، در اوایل ، بوسیدن زمین اجباری نبود و کافی بود که باریاب بگوید: «اَلسَّلامُ عَلیکَ یا امیرَالمؤمنینَ و رَحْمَهاللهِ و بَرَکاتُه »، ولی بعدها بوسیدن زمین جای آن را گرفت و هر چند، در ابتدای امر، ولیعهد و پسران خلیفه و بنی هاشم و قضات و فقها و زهّاد و قاریان قرآن از این کار معاف بودند. سرانجام ایشان نیز مکلّف به پیروی از این رسمِ اصلاً ایرانی شدند ( صابی ، ص 31؛ جاحظ ، 1914، ص 7؛ فون کرمر ، ج 2، ص 246 به بعد ) .
پس از بوسیدن زمین ، شاه به باریابنده دستور برخاستن می داد و آن وقت او منتظر می ماند تا شاه از او سؤال کند. در دوره ساسانیان پاسخ باریاب با این کلمات آغاز می شد: «انوشگ بَوید» ( جاویدان باشید ) و گاهی نیز می افزود: «اُکامَگ رسید» ( و کامیاب باشید ) . در زمانهای بعد نیز ذکر دعایی چون «زندگانی خداوند درازباد!» معمول بود ( کارنامگ ، 9:16، 20، 10: 7، 9، 12:13، 13:9، 15؛ فردوسی ، ج 1، ص 318، بیت 1289، ج 7، ص 362، بیت 81؛ طبری ، سلسله اول ، ص 824، 1048؛ بیهقی ، ص 63، 65، 73، 75 ) .
باریاب هنگام سخن گفتن با پادشاه می بایست دست خود را ( در زمان هخامنشیان ) یا دستمالی را ( در زمان ساسانیان ) برابر دهانش بگیرد ( طبری ، سلسله اول ، ص 1036؛ فردوسی ، ج 7، ص 362، بیت 88؛ نولدکه ، 1879، ص 343، 367؛ کریستنسن ، ص 400 ) ؛ و نیز موظف بود که هنگامی که پادشاه سخن می گوید دست بر سینه بایستد ( رجوع کنید به فردوسی ، ج 4، ص 218، بیت 2528، ج 7، ص 362، بیتهای 80، 87 ) .
علاوه براین تشریفات ، باریاب و دیگر حاضران موظف بودند که مقررات دقیق دیگری را نیز رعایت کنند. از جمله کسی حق سخن گفتن نداشت مگر در پاسخ به پرسش پادشاه ، هر کس که اجازه سخن می یافت می بایست شمرده و کوتاه بگوید و از تکرار بپرهیزد. تصحیح کلام شاه ، تفّأل بد، گزافه گویی ، بدگویی ، خندیدن ، آب دهان انداختن و بینی بالا کشیدن مجاز نبود. حاضران می بایست سکوت را رعایت و تا حدّ ممکن از سرفه و عطسه کردن خودداری کنند. کسانی که به شاه نزدیک می شدند موظف بودند که قبلاً دندانهای خود را با خلال پاکیزه کنند تا دهانشان خوشبو باشد؛ با اینهمه ، مجاز نبودند که عطر تند استعمال کنند. در دربار عباسیان ، باریاب موظف بود که لباس سیاه ، که شعار عباسیان بود، بر تن کند. ولی کسی مأذون نبود که به رنگ کفش خلیفه ، که قرمز بود، کفش بپوشد. آشامیدن آب نیز در مراسم بارِ خلیفه مأذون نبود، اما در بارهای دیگر بدین حد سختگیر نبودند. میهمانانِ دربارهای آل بویه و ایلخانیان و تیموریان و صفویان می توانستند آب بنوشند و کاسه های مخصوصی بدین منظور در تالار شرفیابی گذاشته شده بود. باریاب هنگام ترک تالار می بایست مسافتی پس پس رود تا به شاه پشت نکند. از این گذشته ، کسی مجاز نبود که سوار بر اسب وارد کاخ شود مگر آنکه پیشتر از شاه اجازه گرفته باشد. در مراسم باریابی بیگانگان ، که زبان کشور را نمی دانستند، مترجمی حضور می یافت ( پلوتارک ، ص 27 و بعد؛ کارنامگ ، 10:7: 9ـ13؛ 12:14:13؛ فردوسی ، ج 1، ص 98، بیت 355، ص 144، بیتهای 369 و بعد، ص 146، بیت 375، ص 172، بیتهای 687 و بعد، ص 302، بیتهای 1084 و بعد، ص 2315، بیتهای 1288 وبعد، ص 324، بیتهای 1365 و بعد، . . .

میوه، ثمر ( همه بار یک دارید و برگ یک شاخسار ) وسایل و اشیا چیزی قابل حمل جاه بجا کردنی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٤٢)

بپرس