اتحادیه

/~ettehAdiyye/

    alliance
    combination
    combine
    confederacy
    federation
    league
    syndicate
    trade
    union

فارسی به انگلیسی

اتحادیه اصناف
union

اتحادیه تشکیل دادن
league, syndicate

اتحادیه صنفی
guild, livery company, trade union

اتحادیه عرب
arab league

اتحادیه گرای
syndicalist, unionist

اتحادیه گرایی
syndicalism, trade unionism

اتحادیه گمرکی
customs union

اتحادیه ملل
league of nations

اتحادیه های کارگری
labor, trade unionism

اتحادیه کارگران هنرهای دستی
craft union

اتحادیه کارگری
labor union, trade union

مترادف ها

union (اسم)
اتصال، اتحاد، بهم پیوستگی، الحاق، پیوستگی، اجتماع، وصلت، انجمن، ائتلاف، اتحادیه، پیوند، اتحاد و اتفاق، یگانگی وحدت، اشتراک منافع

fraternity (اسم)
برادری، صنف، اتحادیه، انجمن اخوت، دوستی، اخوت

guild (اسم)
انجمن، صنف، رسته، اتحادیه، محل اجتماع اصناف

circuit (اسم)
جریان، دوره، گردش، دور، محیط، حوزه قضایی یک قاضی، اتحادیه، کنفرانس

league (اسم)
پیمان، اتحاد، اتحادیه، گروه ورزشی

confederacy (اسم)
اتفاق، اتحاد، اتحادیه، هم پیمانی، پیوند

پیشنهاد کاربران

همبستگی گاه، همبستگی سرا
رسته
سندیکا. . . . . .
همگاه
Union
League هم میشه
ولی اولی دقیق تره
اتحادیه در زبان فارسی میشود انجمن و در زبان کردی می شود یه کیتی که برگرفته از واژه یکتا هست
" باهماد " واژه نوساخت شاد روان احمد کسروی تبریزی.

یافتن معنای لغت

بپرس