ابراهیم

/~ebrAhim/

    abraham

مترادف ها

abraham (اسم)
ابراهیم، ابراهیم پیامبر

پیشنهاد کاربران

أبو البَراهِین المُحکَم
أبو البراهین من ربّ العالمین
نسب حضرت ابراهیم ( ع ) تا نوح ( ع ) به ترتیب :
تارَخ Terah
ناخورا Nahor
اَشروغ Serug
اَرعو Reu
فالِغ Peleg
عابِر Eber
شالَخ Shalah
اَرفَخشاد Arphaxshad
سام Shem
و نوح ( ع ) Noah
میباشد : )
پدر خلق بسیار
Adam - با تلفظ آدام در زبان های غربی و آدم در زبان خودمان در اصل و ریشه در زبان و فرهنگ قوم فارسی زبان سومر یک بینش و باور بوده است و نه بابا آدم موسا و ایسا و محمد و آفریده شده در باغ پارادیز یا پردیس یا فردوس یا جنت و یا بهشت . آن بینش و باور به معنای زیر بوده است : واژه آدَم یعنی دَم زندگی بخش اولی یا آغازین و یا ازلی و ابدی که دمای حیات بخش آن در کلیه جهات مکانی و بیمکانی بسوی بیکرانی و در طول زمان و بیزمانی بسوی آینده های دور دست هرگز به سردی نمی گراید و شعله های آتش آن هیچگاه خاموش نخواهند گردید.
...
[مشاهده متن کامل]

Noah - با تلفظ نوآه ( نوح ) به معنای آه یا دَم نو در مقایسه با دَم کهنه آدم.
Abraham - با تلفظ آبراهام از سه کلمه فارسی به شکل زیر ساخته شده است : Ab rah am با تلفظ آب راه اَم . از دیدگاه والدین فارسی زبان سومری و معمولا از دیدگاه پدر در عصر پدر سالاری این نام به معنای آب یا توشه نوشیدنی راه و یا روشنایی راه من بوده است و نه به معنای پدر اقوام و یا پدر اقوام یهود و عرب ( Arab : بصورت مفرد آرب و به شکل جمع آراب به معنای رب یا رب های آغازین و ازلی و ابدی ) .
Abram - با تلفظ ابرام نام آبراهام در دوران کودکی و نوجوانی بوده و از دیدگاه یکی از والدین به معنای ابرِ من ؛ ابر سایه و باران بخش من در سرزمین گرم کلده.
Ismael - با تلفظ ایس ما ایل ( اسماعیل ) نام فرزند اول آبراهام ( ابراهیم ) . معنای این نام از دیدگاه والدین یعنی آبراهام و هاجر کنیز مصری سرا و سارای وی به شکل زیر بوده است : این است اِل یا ایل ما.
Isaac ؛ Isaak - با تلفظ ایساّک ( اسحاق ) نام فرزند دوم آبراهام با سارا ( دختر عموی وی ) به شکل ایسا اک به معنای ایسای کوچک و نه به معنای آنکه خندید.
Mose - با تلفظ مَوزه به معنای میوه درخت موَز .
با تلفظ مو زه به معنای زِه یا تار و یا نخ مویی. با تلفظ موسی به معنای سی تار مو. با تلفظ مَو سی به معنای سی تا درخت مَو یا تک و یا انگور . با تلفظ موزی به معنای باریک یا ساده زندگی کردن به سبک زاهدان و پارسایان . با تلفظ موسا به معنای مو آسا یا مانند مو به دو معنا ؛ یکی به زیبایی مو و دیگری به باریکی مو یا لاغر اندام .
Isa - با تلفظ ایسا ( عیسی ) مخفف عبارت فارسی این سا بوده است به معنای شبیه و مثل و مانند این. ضمیر اشاره به نزدیک و مفرد " این " تنها اشاره به یک فرد انسانی نداشته است بلکه به هرکدام از موجودات غیر زنده و زنده نباتی و حیوانی و انسانی ، یعنی یکی بودن واقعیت و طبیعت و کیهان و خداوند.
Tora - با تلفظ تَورا ( تورات ) به زبان های غربی، اما در اصل و ریشه به زبان فارسی و از زبان خداوند خطاب به انسان به معنای : برای تو بوده است و از زبان انسان و رو بسوی آفریدگار به معنای بخاطر تو.
Evangeli - با تلفظ اِوانگلی ( انجیل ) در اصل و ریشه فارسی و به شکل ایوانِ گلی به معنای ایوانی که از گل ساخته شده بوده باشد، بوده است و نه به معنای پیام شاد.
و هزار و یک نوع مثال دیگر از این قبیل.
حال سوال منطقی و معقول این است که آیا تغییر این نام ها که جملگی به زبان فارسی بوده اند به امر خداوند متعال و از طرف وی صورت گرفته و توسط جبرئیل در قالب وحی به گوش سر مبارک پیامبر اسلام ابلاغ گردیده است با هدف منحرف نمودن مسیر حسی و فکری و خیالی متفکرین و اندیشمندان پارسی زبان اواخر دوران امپراتوری ساسانی و هدایت آنان بسوی ظلمت های ژرف و جهل های علاج ناپذیر و یا اینکه توسط حکیمان و عارفان و شاعران و ادیبان قوم عرب و در راس آنها خود پیامبر اسلام چنیین تغییراتی صورت گرفته با هدف اشاره شده. در این زمینه قضاوت های برتر و عالی تر را به عهده خوانندگان گرامی می سپارم و من قضاوت کودکانه خودم را به عرض رساندم.
Gabriel - با تلفظ گابریل همان فرشته ای است که سه روز پس از برگزاری جشن نوروز ایرانیان گویا به مریم باکره ظاهر می شود و پیام همخوابگی با روح مقدس ( یک عنوان دیگر برای آن فرشته ) و بار دار شدن را به او می دهد. نام آن فرشته به زبان عربی به جبرئیل تبدیل شده که گویا محتوای کل قرآن را در قالب وحی یکباره در شب قدر و در غار حرا و پس از آن ظرف ۲۳ سال به تدریج در مکه و مدینه در گوش سر پیامبر اسلام نجّوا و زمزمه کرده بوده باشد .
این واژه در اصل و ریشه فرشته نبوده است بلکه یک بینش و باور بسیار قدیمی در سرزمین های ایران و هندوستان. به شکل گبری ایل ( جبری ایل ) یعنی ایل گبریان یا جبر گرایان به معنای باور مندان به سرنوشت از پیش تعیین شده و نه تنها سرنوشت از پیش تعیین شده بلکه اعتقاد و باور و ایمان و امید به این حقیقت ژرف و ماورایی که زندگی و سعادت جاودانه ؛ اولی - آخری ؛ مبدیی - ازلی - ابدی از طرف آفریدگار کائینات از پیش یک بار برای همیشگی و جاوداندگی آفریده و بطور مطلق تعیین گردیده است و لذا انسان هیچگاه و هرگز نمی تواند در فرم یا شکل و یا صورت و محتوای آن کوچکترین دخل و تصرفی بنماید و یا به کمک کلیه پندار ها و گفتار ها و رفتار های نیک و بد خویش روی آن کوچکترین اثرات مثبت یا منفی بگذارد.
Jesus - گویا فرشته گابریل به مریم سفارش نموده باشد که این نام را روی فرزند خود بگذارد. تلفظ این نام به زبان آلمانی یِ زوز ( بصورت پیوسته: یِزوز ) و به زبان انگلیسی جی زِز . در اصل و ریشه به زبان آرامی - فارسی به شکل جی سوز بوده است به زبان تمثیل به معنای سوزاننده جا یا مکان و یا جاه و مقام و منزلت و جلال دنیوی با هدف زنده نگاه داشتن نام و نشان و اثر خویش در ذهن و زبان و خط انسان و در حافظه یا خاطره تاریخ تا به قیامت.
Koran و Quran - با تلفظ کُرآن ( قرآن ) : در مراحل اولیه پیدایش دین اسلام و در میدان رقابت سرسختانه با بینش و باور دین مسیحیت مبنی بر پنداشتن ایسا به عنوان پسر خدا ؛ واژه کُرآن در لفافه و پنهانی به معنای زیر بوده است : نه ایسا بلکه محمد پسر خداست. کُر به زبان یکی از اقوام ماد یعنی کردی به معنای پسر می باشد. لقب کِریست به زبان آلمانی و کرایست به زبان انگلیسی که گویا اولین بار توسط یونایان به پیروان اولیه ایسا داده شده بوده باشد با حروف لاتین به شکل Christ در اصل و ریشه یونانی نبوده بلکه به شکل کُریست ، به زبان کردی بوده است و به معنای مسح کشیده شده نبوده بلکه باور به پسر خدا بودن ایسا.
نتیجه کلی : آبراهام حدود دو هزار سال قبل از تولد ایسا ، از طریق نامگذاری فرزند دوم خود به شکل ایسا اک به معنای ایسای کوچک، ظهور و پیدایش ایسای بزرگ را پیش بینی نموده است. نه موسا و نه ایسا و نه محمد و نه پیروان طراز اول و هم عصر و نه پیروان اعصار بعدی آنان در سطح بالای رهبریت و پیشوائی و مرجعیت تقلید به این معانی و پیش بینی تا کنون پی نبرده اند. شاید بهتر باشد که این حقایق را در دل و سر خود نگه داریم و آنان را در این ظلمت های ژرف و جهل های علاج ناپذیر به حال خود رها کنیم.
یک نکته بسیار مهم : خداوند متعال در طول تاریخ پیدایش انسان روی کره زمین تاکنون هیچ انسان هایی را در بین اقوام یهود و عرب و عجم و هیچ قوم دیگری تحت عناوین سوشیان و منجی و ناجی و نبی و پسر و رسول و ولی و والی و هر گونه عنوان دیگری برای تربیت و هدایت معنوی بشر انتخاب و اعزام و ارسال ننموده و در گوش سر هیچ انسانی یک جمله یا جملاتی را تحت عنوان آیه و آیات نجوا و زمزمه نکرده است چه بطور مستقیم و بدون واسطه و چه غیر مستقیم یا باواسطه و شریعت راستین و حقیقی و واقعی خداوند متعال هرگز آئین و دین و مذهب و ایدئولوژی و فرقه و حلقه نبوده و نمی باشد بلکه علم و در راس آن علوم طبیعی و تجربی و ریاضی هم محض و هم کاربردی بهمراه فن آوری های مفید صنعتی و خلاقیت های مدرن هنری و احیانا صنعت دانش بنیاد و نه تکنولوژی عظیم کلامی و شفاهی و کتبی وحی و آیت و روایت و حدیث بنیاد.

🕋 ترتیب سوره های قرآن کریم:
1 ) سوره فاتحه ( حمد )
2 ) بقره
3 ) آل عمران
4 ) نساء
5 ) مائده
6 ) انعام
7 ) اعراف
8 ) انفال
9 ) توبه ( برائت )
10 ) یونس
11 ) هود
12 ) یوسف
...
[مشاهده متن کامل]

13 ) رعد
14 ) ابراهیم
15 ) حِجر
16 ) نحل
17 ) اِسراء ( بنی اسرائیل )
18 ) کهف
19 ) مریم
20 ) طه
21 ) انبیاء
22 ) حج
23 ) مؤمنون
24 ) نور
25 ) فرقان
26 ) شعراء
27 ) نمل
28 ) قصص
29 ) عنکبوت
30 ) روم
31 ) لقمان
32 ) سجدة
33 ) احزاب
34 ) سبأ
35 ) فاطر
36 ) یس
37 ) صافات
38 ) ص
39 ) زمر
40 ) غافر
41 ) فصّلت
42 ) شوری
43 ) زخرف
44 ) دخان
45 ) جاثیه
46 ) احقاف
47 ) محمد
48 ) فتح
49 ) حجرات
50 ) ق
51 ) ذاریات
52 ) طور
53 ) نجم
54 ) قمر
55 ) الرحمن
56 ) واقعه
57 ) حدید
58 ) مجادله
59 ) حشر
60 ) ممتحنه
61 ) صف
62 ) جمعه
63 ) منافقون
64 ) تغابن
65 ) طلاق
66 ) تحریم
67 ) مُلک
68 ) قلم
69 ) حاقه
70 ) معارج
71 ) نوح
72 ) جن
73 ) مزّمّل
74 ) مدثر
75 ) قیامه
76 ) انسان
77 ) مرسلات
78 ) نبأ
79 ) نازعات
80 ) عبس
81 ) تکویر
82 ) انفطار
83 ) مطففین
84 ) انشقاق
85 ) بروج
86 ) طارق
87 ) اعلی
88 ) غاشیه
89 ) فجر
90 ) بلد
91 ) شمس
92 ) لیل
93 ) ضحی
94 ) شرح
95 ) تین
96 ) علق
97 ) قدر
98 ) بینه
99 ) زلزله ( زلزال )
100 ) عادیات
101 ) قارعه
102 ) تکاثر
103 ) عصر
104 ) همزه
105 ) فیل
106 ) قریش
107 ) ماعون
108 ) کوثر
109 ) کافرون
110 ) نصر
111 ) مسد
112 ) اخلاص ( توحید )
113 ) فلق
114 ) ناس

ابراهیم =آبرام
ا برا م
ا=مخفف آقا
برا =برادر
م=مه=من
ابرام =اقابرادر من
چون ساره زن حضرت ابراهیم خواهرش بوده به او گفته آقا برادر من آبرام =ابراهیم
چرا لقمه را دور سرتان میچرخانید
ابراهیم یک اسم ایرانی کوردی و لری است
در کوردی به برادر بزرگ میگن آبرام که انگلیسی هم میگن آبرام و لری چون همسر اب راهیم خواهر خودش بوده این اسم را زن خودش که خواهرش بوده بهش گفته آبرام
یا ابراهیم یعنی برادر بزرگ وسلام
والا پدر
می ترسم از آینده این مملکت که قومی ( هر قومی ) خودشون رو بالاتر از دیگران می دونن. ریشه همه این دعواها در این کشور دوست داشتنی عدم احقاق حق قومیت ها و عدم تساوی حقوقی بین اونهاست
اینکه آقای Ali dodangeh گفت کلمه ایران از صد سال پیش بکار برده میشه نشان از کم اطلاعی ایشون هست . درست
ولی کامنت رضا و محسن هم ( که فکر میکنم هر دو یک نفر هست ) حاوی جملات نفرت پراکنی هست همه پان ها مردود هستند و و افراد با این تفکر جاهل!
...
[مشاهده متن کامل]

نژاد پرستی بی معنی است
همه انسانیم همین!
در جایی خوندم شخصی لاتین تبار همیشه به لاتین بودن خود افتخار میکرده و به قولی پان لاتین دو آتیشه بوده رفته آزمایش دی ان ای داده فهمیده فقط 30 درصد ( عدد شاید درست نباشه یادم رفته! ) لاتین هست و بقیه دی ان ایش چند نژاد مختلف دیگه ) ) ) :

ابراهیم یا ابراهام، آمیزه ای از واژه های� آب راه � است و به معنی آب جاری، آب روان، آبراهه و رود میباشد. منطقه زندگی ابراهیم که در میان رودان یا بین االنهرین ( دجله و فرات ) است میتواند نشانه ای از اهمیت آب و رود باشد و عموی ابراهیم هم که در قران از او به اب یا پدر ابراهیم یاد شده نامش آذر است که نامی ایرانی است. در اصل معنی� راه � یعنی رها و آزاد، البته� آب� را اگر پدر و زمین را مادر هم بنامیم میتوان گفت که واژه� اب� در عربی که به معنی پدر است ریشه فارسی دارد.
...
[مشاهده متن کامل]

نکته دیگر اینکه واژه �عربی� خود میتواند از � ارابه� گرفته شده که در معنی کوچ و کوچنده و کوچرو می باشد و از آنجا که در بیش از دوهزار سال پیش هنوز بسیاری از مردمان زندگی یکجانشینی نداشتند در بین ساکنان شهرها و امپراتوری ایران، به این قبایلِ کوچرو که در جنوب ایران تا دریای سرخ جابجا میشدند �اَرَب� گفته می شده است.
همچنین پیامبر اسلام هم که از نسل ابراهیم است و از قبیله قریش، نژادی، ایرانی دارند و از خاندان کوروش بزرگ می باشند و قریش تغییر یافته کوروش است. قابل ذکر اینکه پس از شکست کوروش از اسکندر مقدونی، خاندان کوروش هم به ناچار برای داشتن امنیت زندگی یکجانشینی را رها کردند و خداوند به این موضوع در سوره قریش اشاره کرده است. که چگونه آنان را در پناه خانه خدا امنیت و روزیشان داد. پژوهشی در این زمینه انجام شده است که همچنان در جنوب فارس گروهی زندگی میکنند که از بازماندگان کوروش هستند و قریشی هستند و سوره �قریش� که در آن کوچرو بودن خاندان قریش را در فصل تابستان و زمستان یادآور می شود گواهی بر این موضوع دانسته است.

شخصی به نام Ali dodangeh آمده و گفته که نام ایران فقط ۱۰۰ سال که برده میشه!
و البته دیدگاه شما همان پانتورکیسم است!
خوبه نگفتی که منطقه ی آذربایجان ترک زبان بوده! چون خودتون هم بهتر میدونید که زبان ترکی وارد منطقه ی آذربایجان شده و در گذشته نبوده!
...
[مشاهده متن کامل]

اما نام ایران نبوده؟ دوست عزیز، گویا شما تاکنون هیچ کتاب تاریخی نخوانده اید! نظامی گنجه ای، شاعری که آرامگاهش در گنجه ی ج. آذربایجان است، آنجایی که در سروده هایش ملیت و میهن ایرانی اش را میسراید منظورش چیست؟ منظورش اردوغان و علی اف است؟؟؟
همه جان تن است و ایران دل !!
البته برای پانتورک ها بسیار دردناک است که نظامی گنجه ای هیچ شعری در ستایش آنها ندارد!!!!!!!
چطور نظامی گنجوی ایران را میشناسد ولی تو میگویی نام ایران فقط ۱۰۰ است که ایجاد شده؟؟؟!!!!
فردوسی بارها نام ایران و میهن ایران و شاهان ایران را در شاهنامه آورده است!!
در سنگ نوشتهای ساسانی و هخامنشی نیز نام ایران به صورت "آریان" آمده است یعنی سرزمین ایرانی ها!!!
دوست عزیز کتاب بخوان! کتااااااااب!
آذربایجان یا بهتر بگویم آذربادگان ، آتورپادگان، نامی ایرانی و فارسی است. متعلق به ایران است. فرزند ایران است.
۲ فدراسیون روسیه ایرانی تبار هستند ، اوستیای شمالی و اوستیای جنوبی.
مردمان اوستیا بازماندگان اقوام گذشته ی ایران هستند و به خودشان ایرستانی میگویند! ایرستان یعنی سرزمین ایرها!
ایرستان = ایر ستان دقیقا همان معنای ایران=ایر ان را میدهد. از ۲۵۰۰ سال پیش تا کنون.
دوست عزیز آذری، تو از آسیای میانه آمده ای و نه از شمال خزر! اگر از این دو منطقه آمده باشی پس آذری نیستی چون آذربایجان مانند سایر مناطق ایران سر جایش بوده!
برای درک بهتر برو و سخنرانی های استاد شهریار را گوش بده درباره ی آذربایجان ، و قضاوت کن که شهریار راست میگوید یا اردوغان و پانتورکیسم!
قضاوت با تو

کلمه "ابراهیم" کلمه ای کاملا عربی.
عالمان غرب به شروع حیات انسان از آفریقا اتفاق نظر دارند.
و لغوییون هم به سامی بودن مناطق سودان و عربستان جنوبی و عربستان شمالی در آلافْ سال قبل اتفاق نظر دارند و به آن لغة اولین انسان ها اسم میدهند.
...
[مشاهده متن کامل]

اصطلاح نادر "پروسامی" به لغة حضرت آدم ( ع ) نسبت داده میشود.
که لغة تمامی انسان ها در آن ریشه دارد.
و تمام کلماتی که در عربی و عبری وجود دارد و ادعای دری ( فارسی ) ، بهلوی و سانسکریت نسبت داده میشوند، تماما سامی هستند.
آیه قرآن هم شاهد بر این قضیه است:
**انا انزلنا قرآنا عربیا لعلکم تعقلون**
قرآنی عربی نازل شده است. هم فی القواعد و هم فی الکلمات.
ابراهیم هم از عرق و عنصر ایرانی نیست. لِاَنَّ کلمه "ایران" صد سال است استفاده میشود.
مثلا حتی در زمان اعراب هم از این کلمه استفاده نشده. مثلا در نهج البلاغه حتی یک دفعه هم اسم ایران نیامده ولی 14 دفعه اسم آذربایجان هست.
و قلمرو فارسیان در آن موقع تا محل به دنیا اومدن ابراهیم نبوده.
حتی اگر هم بوده باشه نمیشه به کسی که تو آذربایجان به دنیا میاد بگیم "اون فارسیه" ( همون طور که گفتم ایرانی وجود نداشت. )
کلمه ایران در اشعار فردوسی به مکانی در افغانستان گفته میشده است.

ابراهیم عربی شده پرهام است، پر بهدمعنای پدر و هام یعنی همه. روی هم رفته ابراهیم یا پرهام به معنی پدر همه است
ابرام ( اب رام ) کلماتی که رام دارنند. تورکی هستند. مثل رام شیر. رام هرمز. رامسر. رامبد. رامتین. رامین. رام. آرام. بایرام. پارام. پارام پارچا. شهرام. مهرام. بهرام. آیرام ( آیراملو ) رامیان. . . .
ابراهیم : واژه ی آبا به عربی وارد شده و به اب و ابو بدل شده و از زبان عربی به عبری رفته و به ابه ( abh ) بدل شده و در اول واژه ی ابراهیم آمده است . شکل عبری ابراهیم ابه راهم abh - raham بوده است . واژه راهم در عربی همان رحیم است. ابراهیم یعنی پدر مهربان.
ابراهیم یعنی آبراه خروشان به اسم ایران هم شبیه
ابراهیم =1پدر عالی مقام ( دوست خدا )
2 بزرگ و پیشوای دین ( برهان قاطع )
3معرب شده ی پرهام به معنی ( فرشته خوبی )
4دارای هفت حروف هریکی ( پله ای تا آسمان هفتم )

در عبری - پدر خیلی از مردم
father of many

ابراهیم : پدرعالی مقام . پدرجماعت بسیار
خلاصه پرسش
آیا پیامبر اسلام ( ص ) از نژاد ایرانی بود؟!
پرسش
آیا این مطلب صحیح است: �پیامبر ( ص ) ما در اصل ایرانی است. دلیل: قبیله قریش که پیامبر ( ص ) از این قبیله بوده اند در اصل خود به حضرت اسماعیل ( ع ) فرزند حضرت ابراهیم ( ع ) برمی گردد. این را همه می دانیم که حضرت ابراهیم ( ع ) در بین النهرین زندگی می کردند و بین النهرین در آن زمان درست وسط ایران؛ یعنی تیسفون بوده است. زمانی که بابِل پایتخت ایران بوده، اسم حضرت ابراهیم �براهیم� بوده که ایرانی است و پس از هجرت به فلسطین به زبان عبری شد ابراهیم و حضرت اسماعیل و اسحاق اسمشان عبری است. حضرت ابراهیم دو زن داشتند به نام های سارا که نماد اسم فارسی است ( دارا و سارا ) و بانوی دیگر ایشان آناهیتا بوده است�.
...
[مشاهده متن کامل]

پاسخ اجمالی
با توجه به نکات زیر، می توان به پاسخ رسید:
1. بر اساس منابع جغرافیایی، به منطقه خاصی از سرزمین فعلی عراق و یا به کل آن سرزمین، �بابل� می گفتند. [1] بعدها به مجموعه سرزمین های عراق، فارس، جبال ( مناطق کوهستانی شمال عراق ) ، خراسان و . . . ، �ایران شهر� گفته می شد. [2] یاقوت حموی ذیل نام �ایران� می گوید که مقصود از ایران شهر، همان ایران است. [3]
2. حضرت ابراهیم ( ع ) اهل سرزمین �بابِل� بود[4] و زبان گفت وگوی دوره حضرتشان در منطقه �بابل� زبان عربی نبود و بر همین اساس، نمی توان ایشان را از نژاد اصیل عرب دانست.
3. هنگامی که ابراهیم ( ع ) به فرمان خدا، همسر و فرزندش را در بیابان حجاز رها کرد، اسماعیل ( ع ) در کنار طایفه �جُرهُم� در اطراف مکه ساکن شد و با آنان ارتباط خویشی برقرار کرد. [5]
4. در راستای بند قبلی، اعراب قبل از اسلام را به دو دسته تقسیم می کردند:
الف. قحطانیان؛ فرزندان �یَعرُب بن قَحطان� که �عرب عاربه�و یا ( نژاد اصیل عرب ) نامیده می شدند. [6]
ب. عدنانیان؛ فرزندان �اسماعیل بن ابراهیم ( ع ) � که نتیجه ازدواج حضرتشان با طایفه جرهم بوده[7] و طوایف فراوانی از آنان پدید آمد که معروف ترین آنها همان �قریش� است که پیامبر گرامی اسلام ( ص ) نیز از آن قبیله بوده است. به آنها �عرب مستعربه� گفته می شد. [8] آنان از نژاد عرب اصیل نبوده، بلکه بعدها به دلیل همجواری با اعراب با این زبان گفت وگو می کردند.
5. عرب بودن به دو معنا است: الف. با زبان عربی گفت وگو کردن؛ ب. نژاد عربی داشتن.
با توجه به مطالب فوق باید گفت:
پیامبر اکرم ( ص ) از این جهت که به زبان عربی، سخن می گفت، عرب به شمار می آمد، ولی چون نسل ایشان به پیامبری غیر عربی می رسید که در منطقه �بابل� زندگی می کرد، و بعدها بخشی از �ایران� شد، با اندکی تسامح می توان پیامبر اسلام ( ص ) را دارای نژاد ایرانی دانست.

[1]. مؤلف مجهول، حدود العالم من المشرق الى المغرب، ص 160، قاهره، الدار الثقافیه للنشر، 1423ق؛ قزوینى، زکریا بن محمد بن محمود، آثار البلاد و اخبار العباد، ص 363، تهران، امیر کبیر، چاپ اول، 1373ش؛ حافظ ابرو، شهاب الدین عبد الله خوافى، جفرافیاى حافظ ابرو، ج ‏2، ص 74، تهران، میراث مکتوب، چاپ اول، 1375ش.
[2]. یاقوت حموى، بغدادى، معجم البلدان، ج ‏1، ص 289، بیروت، دار صادر، چاپ دوم، 1995م؛ بغدادى، صفى الدین عبد المؤمن بن عبد الحق، مراصد الاطلاع على اسماء الامکنة و البقاع، ج ‏1، ص 136، بیروت، دار الجیل، چاپ اول، 1412ق؛ البکرى، ابو عبید، المسالک و الممالک، ج ‏1، ص 496، بی جا، دار الغرب الاسلامى، 1992م.
[3]. معجم البلدان، ج ‏1، ص 289.
[4]. ابن کثیر دمشقی‏، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج 1، ص 140، بیروت، دارالفکر، 1407ق.
[5]. ر. ک: قمى، على بن ابراهیم، تفسیر القمی، ج ‏1، ص 61، قم، دار الکتاب، چاپ سوم، 1404ق؛ البدایة و النهایة، ج ‏1، ص 193 و ج 2، ص 184؛ المقدسى، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، ج 3، ص 60، بور سعید، مکتبة الثقافة الدینیة، بی تا.
[6]. خیر الدین زِرِکلى، محمود بن محمد، الأعلام ( قاموس تراجم لأشهر الرجال و النساء من العرب و المستعربین و المستشرقین ) ، ج ‏8، ص 192، بیروت، دار العلم للملایین، چاپ هشتم، 1989م.
[7]. الأعلام، ج ‏1، ص 307 و ج 3، ص 28؛ البدایة و النهایة، ج ‏1، ص 121.
[8]. البدایة و النهایة، ج ‏1، ص 121؛ ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، دیوان المبتدأ و الخبر فى تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوى الشأن الأکبر ( تاریخ ابن خلدون ) ، ج ‏2، ص 18، بیروت، دار الفکر، چاپ دوم، 1408ق.
آیات مرتبط
سوره النحل ( 103 ) : وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ یَقُولُونَ إِنَّمَا یُعَلِّمُهُ بَشَرٌ ۗ لِسَانُ الَّذِی یُلْحِدُونَ إِلَیْهِ أَعْجَمِیٌّ وَهَٰذَا لِسَانٌ عَرَبِیٌّ مُبِینٌ
سوره الشعراء ( 198 ) : وَلَوْ نَزَّلْنَاهُ عَلَىٰ بَعْضِ الْأَعْجَمِینَ
سوره فصلت ( 44 ) : وَلَوْ جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا أَعْجَمِیًّا لَقَالُوا لَوْلَا فُصِّلَتْ آیَاتُهُ ۖ أَأَعْجَمِیٌّ وَعَرَبِیٌّ ۗ قُلْ هُوَ لِلَّذِینَ آمَنُوا هُدًى وَشِفَاءٌ ۖ وَالَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ فِی آذَانِهِمْ وَقْرٌ وَهُوَ عَلَیْهِمْ عَمًى ۚ أُولَٰئِکَ یُنَادَوْنَ مِنْ مَکَانٍ بَعِیدٍ

معنی ابراهیم: چهاردهمین سورۀ قرآن کریم، پدر عالی، �در اعلام� یکی از پیامبران اولوالعزم و نام فرزند حضرت محمد �ص� که در کودکی وفات یافت.
در زبان لری بختیاری به صورت زیر
براهیم - برام - برایم -
حضرت ابراهیم ملقب به خلیل به معنی دوست داشتنی ومهربان
ابراهیم=اب را=هیم=پدر جان آسمانی
اب=پدر
را=روح آسمانی
هیم=آن مرد

اسم بین المللی که تو همه ادیان الهی دارای احترام و اصالت هست.
اصیل ترین نام در تمام قوم ها ادیان, پدر ادیان الهی نام پسر خودم
به معنی پابرجا واستوار
پیامبرخداوندمتعال،
حبیب ، دوست، ولی، یاروخلیل خدا. . .
بهترین اسمی که برای پسرم گذاشتم، ابراهیم،
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٠)

بپرس