ابراز کردن


    declare
    demonstrate
    express
    profess
    represent
    voice
    to divulge
    to express

فارسی به انگلیسی

ابراز کردن تحقیر خود با بالا کشیدن بینی
sniff

ابراز کردن تردید خود با بالا کشیدن بینی
sniff

مترادف ها

express (فعل)
ادا کردن، اظهار کردن، بیان کردن، اظهار داشتن، ابراز کردن، ابراز داشتن

display (فعل)
نمایش دادن، نشان دادن، اشکار کردن، تظاهر کردن، نمایاندن، ابراز کردن

exhibit (فعل)
نمایش دادن، ارائه دادن، ابراز کردن، در معرض نمایش قرار دادن

show (فعل)
نشان دادن، فهماندن، نمایاندن، ابراز کردن، نمودن

پیشنهاد کاربران

نمایاندن
آرنگیدن
درعمل و از روی صداقت ثابت کردن

بپرس