ابدی

/~abadi/

    beardless
    abiding
    ageless
    deathless
    deathlessly
    endless
    eternal
    everlasting
    immortal
    imperishable
    perpetual
    self-perpetuating
    timeless
    undying
    everiasting

فارسی به انگلیسی

ابدی بودن
eternalness

ابدی سازی
perpetuation

ابدی کردن
immortalize, perpetuate

مترادف ها

permanent (صفت)
پایدار، پایا، دائمی، ثابت، ابدی، ماندنی

perennial (صفت)
پایا، دائمی، همیشگی، ابدی، همه ساله

eternal (صفت)
بی پایان، پیوسته، جاوید، دائمی، همیشگی، ابدی، جاودان، ازلی، لایزال، خالد، بدون سرانجام و سراغاز، سرمد، فنا ناپذیر

perdurable (صفت)
پایدار، بادوام، ماندگار، همیشگی، ابدی

perpetual (صفت)
همیشگی، ابدی

everlasting (صفت)
ابدی، جاودان، ازلی، سرمد

immortal (صفت)
جاوید، ابدی، فنا ناپذیر، جاویدان، لازال

sempiternal (صفت)
ابدی، جاودان، رخ دهنده دو مرتبه در هفته

uncreated (صفت)
ابدی، غیر مخلوق

پیشنهاد کاربران

نامیرا، پابرجا
ابدی یعنی نمی توان زمانی را فرض کرد که نباشد و همیشه خواهد بود.
پایدار
بی زوال. [زَ ] ( ص مرکب ) ( از: بی زوال ) دایم. همیشگی. باقی. مستمر. زایل نشدنی. جاوید. جاویدان. بدون تغییر. تغییرناپذیر. ابدی و دائمی. ( ناظم الاطباء ) :
یکی را مباد عزل یکی را مباد غم
یکی باد بی زوال یکی باد بی کنار.
...
[مشاهده متن کامل]

فرخی.
باد عمرت بی زوال و باد عزت بیکران
باد سعدت بی نحوست باد شهدت بی شرنگ.
منوچهری.
می بخشد به او به آنچه آماده کرده است جهت او از قسم راحت و کرامت و بودن در مقام ابدی بی زوال. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 310 ) .
آنست بی زوال سرای ما
والا و خوب و پرنعم و آلا.
ناصرخسرو.
اگردارد جواب آن سؤال او
رسد اندر سرای بی زوال او.
ناصرخسرو.
عمر فانی را بدین در کار بند
تا بیابی عمر و ملک بی زوال.
ناصرخسرو.
اگر شکرکردی بدین ملک و مال
بمالی و ملکی رسی بی زوال.
سعدی.
گفتش ای شاه جهان بی زوال
فهم کژ کرد و نمود او را خیال.
مولوی.

ابدی یعنی ازلی و همیشگی و جاودانگی
لم یزلی ، لم یزل
ازلی:انکه اول ندارد از حیث زمان، آنکه همیشه بوده است. ( از صفت های خداوند )
ابدی:انکه آخر ندارد از حیث زمان، آنکه همیشه خواهد بود. ( از صفت های خداوند )
لایزال
نمیرا
جاودان _ جاوید

بپرس