ابداع

/~ebdA~/

    contrivance
    generation
    innovation
    invention
    origination
    creation

فارسی به انگلیسی

ابداع گر
artificer, author, ingenious

ابداع گری
imagination

ابداع کردن
construct, contrive, devise, innovate, invent, father, think

ابداع کردن در فکر خود
design

ابداع کننده
creator, father

مترادف ها

authorship (اسم)
اغاز، نویسندگی، تالیف و تصنیف، ابداع، ابتکار، احدای، ایجاد، اصل

innovation (اسم)
تغییر، ابداع، بدعت، نو اوری، چیز تازه

introduction (اسم)
ابداع، احدای، فاتحه، دیباچه، مقدمه، معرفی، معارفه، معرفی رسمی، اشناسازی، معمول سازی

novation (اسم)
ابداع، ابتکار، نوسازی

پیشنهاد کاربران

چیزی را بخشیدن
مخالف
اختراع
از نو آفریدن و یا ساختن نادرسته، انکار پیشتر ساخته شده و دوباره بهسازی شده! در صورتیکه یعنی چیزی را ساختن یا آفریدن!
ره اورد. . .
از نو آفریدن
از نو افریدن
فکر و ایده نو خلاقیت و ابتکار به خرج دادن دوستان گلم اگه موافقین لطفا تصدیق کنین😉😍😘👏💓💋👄😗😗😏😜
از نو آفریدن
نوآفرینی
از ن. پدید آوردن
نو افرینش

بپرس