otherworldly
اخرت
/~Axerat/
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
اینده، اخرت
اخرت
اخرت، دنیای دیگر، عالم ثانی، عالم باقی
پیشنهاد کاربران
آخر تو
آخِرَت: ( دین ) پایان زمان، روزِ رستاخیز، روزِ دادوری، روزِ بازپسین، دیگرسرا، دیگرگیتی، آن جهانی
Das letzte Leben با تلفظ داس لِتزَه لِبِن به زبان آلمانی به معنای زندگی آخر یا آخرین زندگی .
Das transzendentale Leben با تلفظ داس ترانسندتاله لبن به معنای زندگی آنسوئی یا استعلایی.
Das ewige Leben با تلفظ داس اویگه لبن به معنای زندگی جاودانه.
... [مشاهده متن کامل]
Das آرتیکِل یا علامت خنثی بودن از لحاظ جنسیت کلمه مورد نظر می باشد، در اینجا Leben یا زندگی.
هر متفکر و اندیشمند یا خیال پردازی که در مورد آخرت و یا زندگی اُخروی یا جاودانه بودن زندگی نتواند به سوال زیر یک پاسخ حقیقی و منطبق بر واقعیت ارائه دهد ( در درجه او به فرد خویش و بعد به دیگران ) از آخرت و سفر آخرت و معنا و مفهوم و هدف غائی یا نهائی زندگی و عشق انسانی و منشاء و چگونگی پیدایش جهان و زندگی استعلایی یا آنسوئی و یا after life و یا life after life هیچگونه خبر یا اطلاع دقیقی در دست نخواهد داشت، و آن سوال اینکه :
چرا خداوند متعال ( البته خدای حقیقی و واقعی علمی و نه خدای لفظی یا کلمه ای و یا واژه ای و مقوله ای یا مفهومی و ایده ای و انتزاعی فهمانی و عقلانی آئینی و دینی و مذهبی و ایدئولوژیکی و فرقه ای و حلقه ای که فقط در زبان و ادبیات و فهم و عقل یا خرد محض انسان موجود می باشد و در جای دیگری قابل دسترسی و یافتن نمی باشد ) در محتوای هرکدام از کیهان ها یا جهان های متناهی و مساوی و موازی و بیشمار فقط یک سامان یا نظم کلی کیهانی و یک زندگی و عشق انسانی یا بطور کلی تر فقط یک عالم بهمراه یک آسمان و یک زمین نیافریده است بلکه در هرکدام از آنها بطور مطلقا یکسان و برابر، هفت سامان یا نظم کلی کیهانی و هفت زندگانی و عشق انسانی و یا به بیانی دیگر هفت عالم راه بهمراه هفت آسمان و هفت زمین آفریده است ؟ پاسخ حقیقی به این سوال یکی از اصول یا پایه های علمی افسانه نوین آفرینش می باشد در میدان رقابت سالم و دوستانه و صلح آمیز با داستان آفرینش تورائی و ایوان گلی ئی و قرآنی و نی آفرینی آتئیزم.
Das transzendentale Leben با تلفظ داس ترانسندتاله لبن به معنای زندگی آنسوئی یا استعلایی.
Das ewige Leben با تلفظ داس اویگه لبن به معنای زندگی جاودانه.
... [مشاهده متن کامل]
Das آرتیکِل یا علامت خنثی بودن از لحاظ جنسیت کلمه مورد نظر می باشد، در اینجا Leben یا زندگی.
هر متفکر و اندیشمند یا خیال پردازی که در مورد آخرت و یا زندگی اُخروی یا جاودانه بودن زندگی نتواند به سوال زیر یک پاسخ حقیقی و منطبق بر واقعیت ارائه دهد ( در درجه او به فرد خویش و بعد به دیگران ) از آخرت و سفر آخرت و معنا و مفهوم و هدف غائی یا نهائی زندگی و عشق انسانی و منشاء و چگونگی پیدایش جهان و زندگی استعلایی یا آنسوئی و یا after life و یا life after life هیچگونه خبر یا اطلاع دقیقی در دست نخواهد داشت، و آن سوال اینکه :
چرا خداوند متعال ( البته خدای حقیقی و واقعی علمی و نه خدای لفظی یا کلمه ای و یا واژه ای و مقوله ای یا مفهومی و ایده ای و انتزاعی فهمانی و عقلانی آئینی و دینی و مذهبی و ایدئولوژیکی و فرقه ای و حلقه ای که فقط در زبان و ادبیات و فهم و عقل یا خرد محض انسان موجود می باشد و در جای دیگری قابل دسترسی و یافتن نمی باشد ) در محتوای هرکدام از کیهان ها یا جهان های متناهی و مساوی و موازی و بیشمار فقط یک سامان یا نظم کلی کیهانی و یک زندگی و عشق انسانی یا بطور کلی تر فقط یک عالم بهمراه یک آسمان و یک زمین نیافریده است بلکه در هرکدام از آنها بطور مطلقا یکسان و برابر، هفت سامان یا نظم کلی کیهانی و هفت زندگانی و عشق انسانی و یا به بیانی دیگر هفت عالم راه بهمراه هفت آسمان و هفت زمین آفریده است ؟ پاسخ حقیقی به این سوال یکی از اصول یا پایه های علمی افسانه نوین آفرینش می باشد در میدان رقابت سالم و دوستانه و صلح آمیز با داستان آفرینش تورائی و ایوان گلی ئی و قرآنی و نی آفرینی آتئیزم.
گابریل یا جابریل و یا جبرئیل در اصل و ریشه فرشته پیام رسان و وحی از عالم غیب و امر و ملکوت به عالم شهود و خلق و مِلک نبوده است بلکه به شکل ایل گبریان یا ایل جبر گرایان یک بینش و باور بسیار قدیمی در اعصار دور دست تاریخ باستان در سر زمین های ایران و هندوستان . معنای آن تنها عبارت از باور به سرنوشت از پیش تعیین شده نبوده بلکه علاوه بر آن ، اعتقاد و باور و ایمان و امید به این حقیقت ژرف و بنیادی و ماورائی بوده است که زندگی و سعادت اولی و آخری یا مبدئی و ازلی و ابدی توسط آفریدگار کائنات یک بار برای همیشه و جاودانگی آفریده شده و تصویر کلی و جزئی آن در خاطره یا حافظه مطلق و بیکران خداوند متعال یک بار برای همیشه طوری ثبت و ضبط گردیده است که در ثبات و پایداری و تغییر ناپذیری و جاودانگی آن هیچگونه خلل و لرزش و لغزشی ایجاد نخواهد گردید و لذا انسان هیچگاه نمی تواند در فرم یا شکل و یا صورت و محتوای آن کوچکترین دخل و تصرفی بنماید و یا به کمک کلیه پندار ها و گفتار ها و رفتار های نیک و بد دنیوی خود کوچکترین اثر مثبت یا منفی روی آن بگذارد. نتیجه اینکه این دنیا مزرعه آخرت نمی باشد و انسان معقول و منطقی و واقف و بیدار و آگاه و هوشیار انسانی خواهد بود که کاری به زندگی و سعادت اُخروی یا آخری نداشته باشد بلکه توجهات و تمایلات و گرایشات فعالیت های قوای ادراکی فهم و عقل خود را بطور کامل معطوف به این زندگی نماید و سعی و کوشش او بر این باشد که تا حد توان سطح زندگی دنیوی فردی و خانوادگی و اجتماعی خود را ارتقاء دهد و با هدف رسیدن و دست یافتن به سعادت دنیوی حرکت کند و بیندیشد و حس و فکر و خیال کند. انسان اگر زندگی دنیوی خود را به بهشت تبدیل نماید، بر اثر آن به اندازه سر یک سوزن و یا به اندازه کوچکترین اتم و یا به قدر کوتاه ترین طول موج نور نامرئی به شادی خداوند افزوده نخواهد شد و اگر در عوض و بر عکس آن، زندگی دنیوی خود را به جهنم تبدیل نماید بر اثر آن به همان قدر و اندازه از شادی خداوند کاسته نخواهد گردید. زیرا شادی خداوند در قالب کلی مطلق و بیکران است و مشمول حال نوسانات افزایش و کاهش نمی باشد بلکه فقط در قالب جزئیات کثیر و فراوان و گوناگون زنده نباتی و حیوانی و انسانی. خداوند متعال انسان را بخاطر طاعت و بندگی و یا الا یعبدون و امتحان و آزمایش نیآفریده است بلکه برای شریک نمودن انسان ( و بقیه موجودات مفید و زنده دیگر ) در زندگی جاودانه و بیکران خویش و گفت و شنود متقابل در سطح کمال ایده آل . در طول زندگی دنیوی انسان می تواند بر اثر مشاهده و امتحان و آزمایش واقعیت عینی و بطور کلی طبیعت و کیهان خود را بطور کامل و خدا را بطور نسبی دوباره شناسایی نماید. انسان به کمک کلیه معارف وحیانی و حدیثی و روائی دینی و معارف حاصل از استدلالات منطقی و عقلانی فلسفه های آزاد و حکمت های گوناگون دینی و معارف حاصل از کشف و شهودات شوقانی و ذوقانی عرفان های مختلف دینی و جمع این معارف روی همدیگر هرگز به شناخت کامل خود و خداوند نائل نخواهد گردید بلکه فقط از راه شناخت شناخت ظاهر و باطن واقعیت یا بطور کلی طبیعت و کیهان و طبع یا طبیعت خویش به روش علمی. این دنیا سرای اولی و وسطی و آخری و ابدی و ازلی و یا فانی و باقی ما انسان ها بهمراه موجودات دیگر می باشد و ترک این دنیا توسط انسان مطلقا محال و غیر ممکن است و محیط این دنیا بطور مطلق مسدود و نفوذ ناپذیر می باشد و هیچگونه آمد و رفت از بیرون به درون و یا از درون بخارج آن صورت نمی پذیر و رُخ نمی دهد.
... [مشاهده متن کامل]
در این زمینه ، دعوت شاعرانه حافظ شیرین سخن به شکل زیر : بیا تا سقف این فلک را بشکافیم و طرحی نو در اندازیم ، یک بلند پروازی کودکانه و خیالی بیش نبوده و نمی باشد.
... [مشاهده متن کامل]
در این زمینه ، دعوت شاعرانه حافظ شیرین سخن به شکل زیر : بیا تا سقف این فلک را بشکافیم و طرحی نو در اندازیم ، یک بلند پروازی کودکانه و خیالی بیش نبوده و نمی باشد.
پیام جاودانه بودن عشق و زندگی انسانی به عنوان برترین پیام از طرف بنیانگذاران ادیان توحیدی ابراهیمی یعنی یهودیت و مسیحیت و اسلام برای انسان به ارمغان آورده نشده است بلکه ریشه در سرزمین های ایران و هندوستان دارد در اعصار دور دست باستان قبل از پیدایش خط و شاید در عصر غار نشینی و امرار معاش از طریق شکار و جمع آوری میوه درختان و سبزی و غلات وحشی و خودرو . سمبل ها یا نماد های بجای مانده از آن اعصار در مورد جاودانه بودن عشق و زندگی عبارت اند از :
... [مشاهده متن کامل]
الف - گردونه مهر خردمندان گم نام میترائی .
ب - گردونه یا چرخه تولد و مرگ خردمندان گم نام هندو.
این دو سمبل هرکدام دارای یک نشان کوچکتری هم می باشند تحت نام های چلیپا یا سواستیکا یا صلیب غلابی و یا شکسته .
این دو گردونه به انسان باستانی و امروز این حقیقت ژرف و ماورایی را آموخته و می آموزند که عشق و زندگی انسانی بصورت خطی و پیوسته ( یعنی یک بار متولد شدن و دیگر نمردن ) جاودانه نمی باشند بلکه منقطع و ناپیوسته و دایره وار و پشت سرهم و در طول همدیگر و در مسیر تک بُعدی زمان و بیزمانی به شکل وادی به وادی یا منزل به منزل یا پله به پله و یا ایستگاه به ایستگاه.
گردونه مهر میترائیان اشاره به حرکت خورشید بدور زمین نداشته است بلکه حرکت دایره وار عشق و زندگی که همیشه پس از یک دور کامل به نقطه اول بر میگردد و حرکت خودرا دوباره در مداری برتر و کمال یافته تر از مدار قبلی یا پیشین از نو آغاز می کند. میترا خدای خورشید نبوده بلکه خدای عشق و زندگی و وارونه همسر وی الهه ماه نبوده بلکه الهه عشق و زندگی. حروف اول نام آندو را به زبان لاتین می توان به شکل MW در کنار هم قرار داد. شیوا و شاکتی SS هندوان هم به همین ترتیب. این دو سمبل کوچکتر روی این دو گردونه یعنی چلیپا یا سواستیکا، هردو اشاره به این حقیقت ژرف و باطنی داشته و دارند و آن اینکه هر فرد انسانی چه زن و چه مرد در عین واحد و بطور همزمان و روی همدیگر دارای حداقل دو جنبه یا دو بُعد انسانی می باشد هم زن و هم مرد ؛ یکی واقعی و عینی و شهودی و پدیدار شده و آشکار و ظاهری و بیرونی و دیگری غیر واقعی و عینی و شهودی و پدیدار نشده و درونی و باطنی و سایه وار.
این دو نیم زوج بنیادی و خودی در مبداء و اول و ازل بطور همزمان و هم سن در کنار همدیگر آفریده شده اند و هرکدام در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی و هنرمندی و دانایی و توانایی با هدف زوجیت با خود و تجربه عشق خویشتن به روش غیر همجنس یا هترو در قالب یک زوج بنیادی و خودی و ملکوتی یا آسمانی در سامان یا نظام احسن و اشرف آفرینش مبدئی و ازلی و ابدی با کمیت و کیفیت بهشت برین . اما در طول سلسله بسیار دراز یا طویل نظم و زندگی های دنیوی بطور همزمان نمی توانند در کنار هم متولد شوند و زندگی آسمانی خودرا تجربه نمایند بلکه پشت سر همدیگر و هرکدام در دنیای واقعی و عینی و شهودی خاص و ویژه خویش که پشت سرهم از خمیر مایه همین این دنیا آفریده خواهند شد. این گیتی یا دنیا یا عالم یا کیهان و یا جهانی که در آن زندگی می کنیم از نوع مادی - روانی با بذر قابل رشد روحی می باشد و آن دنیایی که نیم زوج ملکوتی هرکدام از ما افراد انسانی در آن متولد خواهد شد و زندگی و زوجیت با غیر و عشق به غیر را تجربه خواهد نمود از همین نوع دنیا می باشد. علاوه بر این دو عالم، پنج عالم دیگر هم وجود دارند که از نوع روحی - روانی با بذر قابل رشد مادی خواهند بود. آن پنج عالم به بقیه هشت عضو خانواده های خودی و بنیادی و آسمانی افراد انسانی این دنیا تعلق دارند. این هفت عالم در حال حاظر بصورت طبقه بر طبقه و یا محیط و محاط وجود ندارند بلکه یکی عینی و شش تا باطنی و در ظهورات متوالی بهمراه هفت آسمان و هفت زمین خاص و ویژه خویش در محتوای هرکدام از کیهان ها یا جهان های متناهی و مساوی و موازی و بیشمار بطور مطلقا یکسان و برابر از طریق چرخه یا گردش و یا زنجیره وقوع مه بانگ های هفتگانه و متوالی بر اثر نوسانات متوالی باز و بسته شدن یا انبساط و انقباض محتوا ها به ظهور و پیدایش و کثرت خواهند رسید و عمر های کلی و جزئی دنیوی خودرا تجربه و سپری خواهند نمود. و آنهم هرکدام نه یک بار بلکه بطور فراوان با مراتب و درجات مختلف تکاملی بین دو حد یکی نهایت نقصان و امکان اخس و دیگری نهایت کمال و امکان اشرف در طول راه و سفر بسیار طولانی مقطعی و نزولی و صعودی محتوای کیهان یا جهان بین مبداء و معاد. البته نه مبداء و معاد دینی که معارف مربوط به آن پر از ابهام و اوهام و خرافات و بسیار گمراه کننده می باشد بلکه علمی . لذا بر خلاف بینش و باور ادیان توحیدی ابراهیمی یعنی یهودیت و مسیحیت و اسلام، انسان فقط دارای یک زندگی دنیوی و یک عشق و یک میل و سرنوشت جنسی نمی باشد که پس از مرگ از طریق قبض یا جدایی روح بطور دائم از کالبد به اصطلاح مادی و صعود و معراج آن به عالم میانی برزخ و الا آخر منجر شود ، بلکه دارای زندگی های فراوان دنیوی با مراتب و درجات مختلف تکاملی بین دو حد اشاره شده و به تعداد ظهورات و پیدایش های متوالی همین عالم. برای محاسبه و تعیین تعداد زندگی های دنیوی ، نیازی نداریم که علامه دهر یا فرهیخته و فرخنده و فرزانه باشیم بلکه کافیست که دو ثابت کلی و جاودانه زیر را کشف نمائیم:
الف - فاصله زمانی طول سفر مقطعی و نزولی و صعودی محتوای کیهان یا جهان بین مبداء و معاد به سال ( شمسی مفید تر خواهد بود تا قمری ) .
ب - طول عمر کلی کیهان یعنی فاصله زمانی بین دو وحدت دمایی محتوای کیهان در مرکز و وقوع دو مه بانگ متوالی.
آنگاه می توان به کمک یک ماشین حساب معمولی نتیجه بند الف را بر نتیجه بند ب تقسیم نمود و سپس نتیجه حاصله را بر عدد ۷ تقسیم کرد و آنرا بخاطر سپرد و دانست که آن مقدار برای همه افراد انسانی برابر و یکی می باشد. نیم زوج ملکوتی هم درست به همان اندازه از زندگی دنیوی مثل ما برخوردار خواهد بود و انسان های پنج عالم روحی - روانی با بذر قابل رشد مادی هم به همین اندازه.
آخرت یعنی زندگی آخری در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی با کمیت و کیفیت بهشت برین درست همانند همان زندگی اولی یا مبدئی و ازلی و ابدی پس از پایان سفر یعنی بعد از وقوع آخرین مه بانگ و نه برپائی قیامت کبرا ( کبری ) دینی . برخلاف بینش و باور دینی بخصوص مسیحیت و اسلام ، خداوند متعال در هیچ زمان و بیزمانی و در هیچ مکان و بیمکانی هیچگاه هیچ فرد انسانی را بابت پندارها و گفتار ها و رفتار های بد دنیوی و هیچ بابت دیگری هرگز مورد استنطاق و مؤاخذه و بازپرسی و ملامت و سرزنش قرار نخواهد داد و هیچ انسانی را به عذاب و سزای جهنمی محکوم و دچار و گرفتار و نخواهد نمود. و خداوند متعال ( البته خدای حقیقی و واقعی و مطلق و بیکران از دیدگاه علمی و نه خدای آئینی و دینی که فقط یک لفظ یا واژه و یا کلمه در زبان و ادبیات و یک مفهوم و ایده انتزاعی در فهم و عقل و یا خرد محض انسان از باستان تاکنون بیش نبوده و نمی باشد ) در طول تاریخ پیدایش انسان روی کره زمین تاکنون هیچ انسان هایی را در بین اقوام یهود و عرب و عجم و هیچ قوم دیگری تحت عناوین سوشیان و منجی و ناجی و نبی و پسر و رسول و ولی و والی و هر گونه عنوان دیگری برای تربیت و هدایت معنوی بشر انتخاب و اعزام و ارسال ننموده و در گوش سر هیچ انسانی یک جمله یا جملاتی را تحت عنوان آیه و آیات نجّوا و زمزمه نکرده است چه بطور مستقیم و بدون واسطه و چه غیر مستقیم یا باواسطه. شریعت راستین و حقیقی و واقعی خداوند متعال هرگز آئین و دین و مذهب و ایدئولوژی و فرقه و حلقه نبوده و نمی باشد بلکه علم و در راس آن علوم طبیعی و تجربی و ریاضی هم محض و هم کاربردی بهمراه فن آوری های مفید صنعتی و خلاقیت های مدرن هنری.
در طی احداث هرکدام از این همه معابد یا عبادتگاه های ریز و درشت که در طول تاریخ تاکنون روی کره زمین ساخته شده اند، انگشتان مبارک یک پیشوا و مرجع تقلید آئینی و دینی و فرمانروایان و حکمرانان خاکی یا زخمی نشده است. نتیجه اینکه این معابد به امر خداوند متعال احداث نگردیده اند بلکه تحت تاثیر گرمای آتش سوزان شهوت غریزه طبیعی نامجویی و نام آوری و شهرت طلبی از طریق وسوسه گری های ابلیس یا شیطان و یا اهریمن درونی و باطنی خود بشر.
... [مشاهده متن کامل]
الف - گردونه مهر خردمندان گم نام میترائی .
ب - گردونه یا چرخه تولد و مرگ خردمندان گم نام هندو.
این دو سمبل هرکدام دارای یک نشان کوچکتری هم می باشند تحت نام های چلیپا یا سواستیکا یا صلیب غلابی و یا شکسته .
این دو گردونه به انسان باستانی و امروز این حقیقت ژرف و ماورایی را آموخته و می آموزند که عشق و زندگی انسانی بصورت خطی و پیوسته ( یعنی یک بار متولد شدن و دیگر نمردن ) جاودانه نمی باشند بلکه منقطع و ناپیوسته و دایره وار و پشت سرهم و در طول همدیگر و در مسیر تک بُعدی زمان و بیزمانی به شکل وادی به وادی یا منزل به منزل یا پله به پله و یا ایستگاه به ایستگاه.
گردونه مهر میترائیان اشاره به حرکت خورشید بدور زمین نداشته است بلکه حرکت دایره وار عشق و زندگی که همیشه پس از یک دور کامل به نقطه اول بر میگردد و حرکت خودرا دوباره در مداری برتر و کمال یافته تر از مدار قبلی یا پیشین از نو آغاز می کند. میترا خدای خورشید نبوده بلکه خدای عشق و زندگی و وارونه همسر وی الهه ماه نبوده بلکه الهه عشق و زندگی. حروف اول نام آندو را به زبان لاتین می توان به شکل MW در کنار هم قرار داد. شیوا و شاکتی SS هندوان هم به همین ترتیب. این دو سمبل کوچکتر روی این دو گردونه یعنی چلیپا یا سواستیکا، هردو اشاره به این حقیقت ژرف و باطنی داشته و دارند و آن اینکه هر فرد انسانی چه زن و چه مرد در عین واحد و بطور همزمان و روی همدیگر دارای حداقل دو جنبه یا دو بُعد انسانی می باشد هم زن و هم مرد ؛ یکی واقعی و عینی و شهودی و پدیدار شده و آشکار و ظاهری و بیرونی و دیگری غیر واقعی و عینی و شهودی و پدیدار نشده و درونی و باطنی و سایه وار.
این دو نیم زوج بنیادی و خودی در مبداء و اول و ازل بطور همزمان و هم سن در کنار همدیگر آفریده شده اند و هرکدام در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی و هنرمندی و دانایی و توانایی با هدف زوجیت با خود و تجربه عشق خویشتن به روش غیر همجنس یا هترو در قالب یک زوج بنیادی و خودی و ملکوتی یا آسمانی در سامان یا نظام احسن و اشرف آفرینش مبدئی و ازلی و ابدی با کمیت و کیفیت بهشت برین . اما در طول سلسله بسیار دراز یا طویل نظم و زندگی های دنیوی بطور همزمان نمی توانند در کنار هم متولد شوند و زندگی آسمانی خودرا تجربه نمایند بلکه پشت سر همدیگر و هرکدام در دنیای واقعی و عینی و شهودی خاص و ویژه خویش که پشت سرهم از خمیر مایه همین این دنیا آفریده خواهند شد. این گیتی یا دنیا یا عالم یا کیهان و یا جهانی که در آن زندگی می کنیم از نوع مادی - روانی با بذر قابل رشد روحی می باشد و آن دنیایی که نیم زوج ملکوتی هرکدام از ما افراد انسانی در آن متولد خواهد شد و زندگی و زوجیت با غیر و عشق به غیر را تجربه خواهد نمود از همین نوع دنیا می باشد. علاوه بر این دو عالم، پنج عالم دیگر هم وجود دارند که از نوع روحی - روانی با بذر قابل رشد مادی خواهند بود. آن پنج عالم به بقیه هشت عضو خانواده های خودی و بنیادی و آسمانی افراد انسانی این دنیا تعلق دارند. این هفت عالم در حال حاظر بصورت طبقه بر طبقه و یا محیط و محاط وجود ندارند بلکه یکی عینی و شش تا باطنی و در ظهورات متوالی بهمراه هفت آسمان و هفت زمین خاص و ویژه خویش در محتوای هرکدام از کیهان ها یا جهان های متناهی و مساوی و موازی و بیشمار بطور مطلقا یکسان و برابر از طریق چرخه یا گردش و یا زنجیره وقوع مه بانگ های هفتگانه و متوالی بر اثر نوسانات متوالی باز و بسته شدن یا انبساط و انقباض محتوا ها به ظهور و پیدایش و کثرت خواهند رسید و عمر های کلی و جزئی دنیوی خودرا تجربه و سپری خواهند نمود. و آنهم هرکدام نه یک بار بلکه بطور فراوان با مراتب و درجات مختلف تکاملی بین دو حد یکی نهایت نقصان و امکان اخس و دیگری نهایت کمال و امکان اشرف در طول راه و سفر بسیار طولانی مقطعی و نزولی و صعودی محتوای کیهان یا جهان بین مبداء و معاد. البته نه مبداء و معاد دینی که معارف مربوط به آن پر از ابهام و اوهام و خرافات و بسیار گمراه کننده می باشد بلکه علمی . لذا بر خلاف بینش و باور ادیان توحیدی ابراهیمی یعنی یهودیت و مسیحیت و اسلام، انسان فقط دارای یک زندگی دنیوی و یک عشق و یک میل و سرنوشت جنسی نمی باشد که پس از مرگ از طریق قبض یا جدایی روح بطور دائم از کالبد به اصطلاح مادی و صعود و معراج آن به عالم میانی برزخ و الا آخر منجر شود ، بلکه دارای زندگی های فراوان دنیوی با مراتب و درجات مختلف تکاملی بین دو حد اشاره شده و به تعداد ظهورات و پیدایش های متوالی همین عالم. برای محاسبه و تعیین تعداد زندگی های دنیوی ، نیازی نداریم که علامه دهر یا فرهیخته و فرخنده و فرزانه باشیم بلکه کافیست که دو ثابت کلی و جاودانه زیر را کشف نمائیم:
الف - فاصله زمانی طول سفر مقطعی و نزولی و صعودی محتوای کیهان یا جهان بین مبداء و معاد به سال ( شمسی مفید تر خواهد بود تا قمری ) .
ب - طول عمر کلی کیهان یعنی فاصله زمانی بین دو وحدت دمایی محتوای کیهان در مرکز و وقوع دو مه بانگ متوالی.
آنگاه می توان به کمک یک ماشین حساب معمولی نتیجه بند الف را بر نتیجه بند ب تقسیم نمود و سپس نتیجه حاصله را بر عدد ۷ تقسیم کرد و آنرا بخاطر سپرد و دانست که آن مقدار برای همه افراد انسانی برابر و یکی می باشد. نیم زوج ملکوتی هم درست به همان اندازه از زندگی دنیوی مثل ما برخوردار خواهد بود و انسان های پنج عالم روحی - روانی با بذر قابل رشد مادی هم به همین اندازه.
آخرت یعنی زندگی آخری در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی با کمیت و کیفیت بهشت برین درست همانند همان زندگی اولی یا مبدئی و ازلی و ابدی پس از پایان سفر یعنی بعد از وقوع آخرین مه بانگ و نه برپائی قیامت کبرا ( کبری ) دینی . برخلاف بینش و باور دینی بخصوص مسیحیت و اسلام ، خداوند متعال در هیچ زمان و بیزمانی و در هیچ مکان و بیمکانی هیچگاه هیچ فرد انسانی را بابت پندارها و گفتار ها و رفتار های بد دنیوی و هیچ بابت دیگری هرگز مورد استنطاق و مؤاخذه و بازپرسی و ملامت و سرزنش قرار نخواهد داد و هیچ انسانی را به عذاب و سزای جهنمی محکوم و دچار و گرفتار و نخواهد نمود. و خداوند متعال ( البته خدای حقیقی و واقعی و مطلق و بیکران از دیدگاه علمی و نه خدای آئینی و دینی که فقط یک لفظ یا واژه و یا کلمه در زبان و ادبیات و یک مفهوم و ایده انتزاعی در فهم و عقل و یا خرد محض انسان از باستان تاکنون بیش نبوده و نمی باشد ) در طول تاریخ پیدایش انسان روی کره زمین تاکنون هیچ انسان هایی را در بین اقوام یهود و عرب و عجم و هیچ قوم دیگری تحت عناوین سوشیان و منجی و ناجی و نبی و پسر و رسول و ولی و والی و هر گونه عنوان دیگری برای تربیت و هدایت معنوی بشر انتخاب و اعزام و ارسال ننموده و در گوش سر هیچ انسانی یک جمله یا جملاتی را تحت عنوان آیه و آیات نجّوا و زمزمه نکرده است چه بطور مستقیم و بدون واسطه و چه غیر مستقیم یا باواسطه. شریعت راستین و حقیقی و واقعی خداوند متعال هرگز آئین و دین و مذهب و ایدئولوژی و فرقه و حلقه نبوده و نمی باشد بلکه علم و در راس آن علوم طبیعی و تجربی و ریاضی هم محض و هم کاربردی بهمراه فن آوری های مفید صنعتی و خلاقیت های مدرن هنری.
در طی احداث هرکدام از این همه معابد یا عبادتگاه های ریز و درشت که در طول تاریخ تاکنون روی کره زمین ساخته شده اند، انگشتان مبارک یک پیشوا و مرجع تقلید آئینی و دینی و فرمانروایان و حکمرانان خاکی یا زخمی نشده است. نتیجه اینکه این معابد به امر خداوند متعال احداث نگردیده اند بلکه تحت تاثیر گرمای آتش سوزان شهوت غریزه طبیعی نامجویی و نام آوری و شهرت طلبی از طریق وسوسه گری های ابلیس یا شیطان و یا اهریمن درونی و باطنی خود بشر.
قیامت
خانه فردا. [ ن َ / ن ِ ی ِ ف َ ] ( ترکیب اضافی ، اِمرکب ) عالم آخرت. ( ناظم الاطباء ) . سرای دیگر. آن دنیا. عقبی. ( انجمن آرای ناصری ) ( آنندراج ) :
هر که درین خانه شبی داد کرد
خانه فردای خود آباد کرد.
نظامی ( از آنندراج ) .
هر که درین خانه شبی داد کرد
خانه فردای خود آباد کرد.
نظامی ( از آنندراج ) .
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)