ابگینه

/~Abgine/

    glass

فارسی به انگلیسی

ابگینه ای
glass, vitreous

مترادف ها

glass (اسم)
جام، شیشه، گیلاس، ابگینه، لیوان، استکان، شیشه الات، ایینه، شیشه دوربین، شیشه ذره بین، الت شیشه ای

crystal (اسم)
کریستال، بلور، ابگینه

پیشنهاد کاربران

تنگ بلور
شیشه, بلور, تنگ بلور, آیینه, مینا
بهتر است به جای شیشه آبگینه را به کار ببندیم. شیشه به چم بطری، فلاسک است
زجاج
شیشه . بلور . آیینه
کجا به سنگرس دیو و سنگ بارانش
در آبگینه حصاری شوند هشیاران؟
شیشه، آبگین، آینه، آیینه، زجاج، مرآت، بلور، تیغ، الماس
آبگینه گهر: شیشه سرشت
باده در جام آبگینه گهر
راست چون آب خشک و آتش تر
معنی بیت : شراب سرخ در درون جامی که از شیشه بود درست مانند آتش تر بود در درون آب خشک.
( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص 496 )
شیشه
مینا

بپرس