ابگیر

/~Abgir/

    basin
    pond
    pool
    reservoir
    tarn
    floodgate
    river-basin
    catchment area
    catchment basin
    tankage
    [adj] submergible

فارسی به انگلیسی

ابگیر رودخانه
drainage, river basin, watershed

مترادف ها

pool (اسم)
ائتلاف، ابگیر، مخزن، اب انبار، برکه، استخر، حوض، تصحیلات اشتراکی، چاله اب، کولاب، ائتلاف چند شرکت با یک دیگر، دسته زبده و کار ازموده

basin (اسم)
حوزه رودخانه، لگن، تشتک، دستشویی، ابگیر

sluice (اسم)
انبار، سد، ابگیر، دریچه تخلیه، بند سیل گیر

penstock (اسم)
ابگیر، دریچه مخصوص تنظیم جریان اب

weathering (اسم)
ابگیر، فرسایش در اثر هوا

پیشنهاد کاربران

کیکو
دو حرفی گی
Seawater Intake Plant
گودال
قنات
زجاجه
ژی
دریاچه. حوض. رود خانه

برکه، برم، تالاب، غدیر، استخر، حوض، مرداب
سلام به همه ی دوستان .
آبگیر به گودالی میگویند که آب در آن جمع میشود . آبگیر : برکه - تالاب .
لطفا رای بدید .
برکه
حوض
آبگیر :ژی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس