ابرو

/~Aberu/

    sluice
    face
    honor
    prestige
    reputation
    respectability
    respect
    credit
    honour
    aqueduct
    brow
    eyebrow
    brace
    gutter
    aqueduct
    watercourse
    guttur

فارسی به انگلیسی

ابرو در هم کشیدن
frown, scowl, to knit the brow
scowl

ابرو ریز
water - closet, water - shed

مترادف ها

reputation (اسم)
اوازه، سابقه، شهرت، اعتبار، خوشنامی، اب رو، اشتهار، نیکنامی

name (اسم)
اسم، نام، خوشنامی، اب رو، تسمیه، نام و شهرت، نام خودمانی

canal (اسم)
مجرا، اب رو، کاریز، ترعه، ابراه، زه اب، مجرای فاضلاب

honor (اسم)
غیرت، افتخار، خوشنامی، برو، اب رو، نجابت، احترام، عزت، شرافت، فخر، شرف، ناموس، حضرت، جناب، تشریفات امتیازویژه

credit (اسم)
اعتبار، خوشنامی، اب رو، فام، نسیه، ستون بستانکار

brow (اسم)
سیما، پیشانی، جبین، خط ابرو، اب رو

eyebrow (اسم)
خط ابرو، اب رو، حاجب، گچبری هلالی بالای پنجره

effluent (اسم)
اب رو، فاضل اب، نهر فرعی

gutter (اسم)
جوی، اب رو، حفره

runnel (اسم)
جوی، اب رو، نهر کوچک

prestige (اسم)
اعتبار، نفوذ، اب رو، قدر و منزلت، حیثیت

پیشنهاد کاربران

آبرو abru در سنسکریت: abru با همین گویش امروزی پارسی و به معنی گفتگو کردن با دیگران بوده است؛ آبرودار به کسی گفته می شده که از گفتگو با دیگران شرمگین نمی شود و می تواند با دیگران رفت و آمد کند و بی آبرو کسی است که شرم دارد با دیگران گفتگو کند.
واژه ابرو
معادل ابجد 209
تعداد حروف 4
تلفظ 'abru
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [پهلوی: abrūk] ‹برو›
مختصات ( ~. گُ دِ ) ( ص مر. )
آواشناسی 'abru
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی معین
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
همه فراموش میکنند که هرچی دنیا بهت میده، آخرش ازت میگیره.
وای بحال انها که از دنیا با زور وفریب وخیانت . . . میگیرند.
نه فقط برمیگردانه یا تلفش میده بلکه آبروشان هم میگیره ومیبره به جهنّم.
"الحجرُ الغصیب، رهنٌ علی خرابه"
...
[مشاهده متن کامل]

آبرو= آب وجه = آب صورت =می الوجه = ماء الوجه = ماء الخجل
مصطلح کاملا عربی هست وبه زبانها دیگر منتقل شد.

در زبان لکی به این کلمه ( برو ) با کسره ب می گویند به معنی ابرو
متصاد آبرو = ولا
نیک نامی
کوردی زازایی و کلهری: هَبرو
کوردی کرمانجی و سورانی: بِرّو
در لری بختیاری
اَبْرو: بُرْگ
ارج
رستم آبروی پهلوان جماعت بود.

ابروان قمچیلی
احترام، اعتبار، جاه، حرمت، حیثیت، شرف، عرض، عرق، عزت، قدر، منزلت، ناموس

ابرو:ابرو در پهلوی در ریخت بروگ brūg بکار می رفته است. ) )
( ( دلش گشت پردرد و سر پر ز کین
به ابرو ز خشم اندر آورد چین ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 301. )
...
[مشاهده متن کامل]

در جایی دیگر می نویسد ( ( ابرو در پهلوی بروگ brug بوده است . این واژه با brow در انگلیسی و braue در آلمانی سنجیدنی است .
( همان ، ص 353. )

آبرو: [اصطلاح راه سازی] هر سازه ای، غیر از پل، که برای تخلیه آب از زیر راه ساخته می شود.
Lose someone's face
آبروی کسی را بردن
Prestige
آبرو با خصوصیاتی که در جامعه مذهبی ما وجود دارد قابل ترجمه به یک لغت انگلیسی نیست هر کدام از لغات پیشنهادی انگلیسی در فرهنگ غرب جایگاه و معنی متفاوتی با این واژه در نزد ما دارد لغات پیشنهادی ترجمه؛ مقبولیت، اعتبار ، پذیرش و امثال این ها را دارد . در صورتیکه آبرو در زبان ما با این بار فرهنگی که یافته است گویی شامل همه آیتم های حیثیتی و وجودی شکل دهنده شخصیت ما در جامعه را دارد لذا من لغت کاملا هم سنگ انگلیسی برای کلمه آبرو نمی شناسم تاکید میکنم کاملا هم سنگ و جامع.
...
[مشاهده متن کامل]


street gutter آبرو خیابان

وجهه
واژه ابرو بین زبان های آریایی مشترک هستش چون زمانی که حافظ از این واژه صدها سال پیش در اشعارش استفاده کرده فکر نکنم گمانش به وجود زبانی به نام انگلیسی در غرب می رفته!!
کلمه ابرو در واقع از کلمه انگلیسی eyebrow "آیبرو" وارد فرهنگ لغات ما شده است.
ارزش و آبرو = اعتبار
شخصیت هر فرد
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٣)

بپرس