ماندن بیشتر از حد معینماندن بیشتر از دیگریماندن در محلیماندن در نزدیکی چیزیماندنیماندهمانده شدنمانده کردنماندولینمانست گریمانستگرمانستگیمانستنمانستنیمانستهمانسونمانعمانع افرینمانع افرینیمانع اندازمانع ایجاد کردنمانع پرواز شدنمانع پیشرفت شدنمانع حقوقیمانع خیابانی برای پس نگهداری جمعیتمانع دخول ابمانع در جنگ های خیابانیمانع در سطح اب به صورت شناورمانع ساختنمانع شدنمانع شنیمانع عبور شدنمانع گذاشتن بر سر راه کسیمانع نژادیمانعالجمعمانعه الجمعمانگمانندمانند اسبمانند اوردنمانند بچه گربهمانند برده کار کردنمانند برهمانند بوقلمون صدا کردنمانند پارچه پشمیمانند پارچه چیتمانند پرده ای بسیارنازکمانند پرقومانند پولاد ابدیده کردن انسانمانند پیه