ساکن بودنساکن بودن درساکن پانسیونساکن جزیرهساکن جنگلساکن حومهساکن زهرهساکن شدنساکن شدن بدون اجازه در ملکساکن شدن درساکن شدن در سرزمین بکرساکن شدن در کلنیساکن شرقساکن شهرساکن غیرقانونیساکن فروبومساکن قلمرو اسقفساکن موقتی در هتلساکن نگهداشتنساکن نورماندیساکن ویلزساکن کردنساکن کردن در جای بهترساکن کردن در جای نوترساکن کره زمینساکنان اولیهساکنان دیرساکیسایبانسایبان اتومبیلسایبان کرباسیسایبرنتیکسایرینسایشسایش گرسایشکاهسایشیسایندهسایهسایه اش سنگین استسایه افگندن یا سایه گستردنسایه افکنسایه افکن شدن برسایه افکن کلاهسایه افکندنسایه افکندن برسایه انداختنسایه انداختن با خطوط متقاطعسایه انداختن با خطوط موازیسایه انداز