نصیحت:
وعظی که از روی خیرخواهی است و برای نجات از عذاب است که یا به صورت ندایی مستقیم و یا با خواطر ملکی از سوی نفس؛ بر انسان وارد می شود. أُبَلِّغُکُمْ رِسَالَاتِ رَبِّی وَأَنْصَحُ لَکُمْ نصیحت موعظه نیست بلکه یادآوری وعظ فراموش شده است؛ برای همین کلام خدا وعظ است و نصیحت نیست.
ریشه نصیحت، سه حرف ( ص ح ت ) می باشد.
اگر از زاویه مفاهیم ریشه ای کلمات به محیط پیرامون نگاه کنیم، با توجه به حرف منفی که در اول کلمه آمده است نصیحت یعنی؛
ناصحیح بودن و صِحَّت نداشتن عمل مخاطب،
... [مشاهده متن کامل]
یعنی تصحیح نمودن عمل ناصحیح مخاطب.
نصیحت یعنی صحبتِ صحیح.
کلماتی که با این سه حرف ایجاد و نمود پیدا می کنند صحت تصحیح صحیح صحبت
شاید بهترین مترادف تفسیری که به موازات مفهوم ریشه ای این کلمه بشود گفت، کلمه انتقاد باشد به مفهوم نقد کردن یا خالص سازی کردن و موعظه به مفهوم وضوع و شستشو و پاکسازی باشد.
بیشتر سوال کن نه صحبت ونصیحت.
فَتَوَلَّی عَنْهُمْ وَ قالَ یا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُکُمْ رِسالَةَ رَبِّی وَ نَصَحْتُ لَکُمْ وَ لکِنْ لا تُحِبُّونَ النَّاصِحینَ79
واژه نصیحت
معادل ابجد 558
تعداد حروف 5
تلفظ nasihat
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی: نصیحة، جمع: نَصائِح]
مختصات ( نَ حَ ) [ ع . نصیحة ] ( اِ. )
آواشناسی nasihat
الگوی تکیه WWS
... [مشاهده متن کامل]
شمارگان هجا 3
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
نصیحت میشه پند و قسمت
ب کسی چیزی یاد دادن
به کوردی آموژیاری و آموژگاری میگن.
به فارسی بخوایم برگردانیم میشه آموزیاری و آموزگاری هست.
تو زبان فارسی آموزگاری معادل و برابر معلم هست.
میشه گفت نصیحت و نصحیت گر نقش معلم را دارند.
نصیحت از ماده نصح ( بر وزن قفل ) گرفته شده که به معنی خلوص و بی غل و غش بودن است سپس به سخنانی که از روی نهایت خلوص نیت و خیرخواهی و بدون تقلب و فریب و تزویر گفته شود نصیحت گفته شده است .
3هزار کلمه نصیحت نوشته ام 3کلمه را برگذیدم 2کلمه رایادکن 1کلمه را فراموش کن
وصایت
معنی نصیحت ::پند ، راهنمایی
کسی را به باد نصیحت گرفتن ( اصطلاح )
راهنمایی
در زبان کردی به نصیحت هاموژیاری گفته می شه که اگه بخوایم همین واژه رو به زبان فارسی برگردونیم می شه آموزیاری، که از آموز یاری ساخته شده و یعنی یاری در آموزش
سفارش
پندانه
این واژه اربی است و پارسی آن اینهاست:
ویسانس visâns، ویسانست visânsat ( اوستایی: visânsta )
آفسن ãfsen ( اوستایی: ãxsengh )
ژیناپت žinâpat ( سغدی: žnâ - patnim )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)