کینه فیلمی به کارگردانی عباس کسایی و نویسندگی میلاد محصول سال ۱۳۵۴ است. مصطفی ( حسین گیل ) رانندهٔ کامیون است و بر اثر تصادف باعث فلج شدن پدر شاگردش ( محمدتقی کهنموئی ) ، موسوم به مملی ( حسین شهاب ) ، شده است. مصطفی به رغم این که به پیرمرد کمک می کند مملی از او بیزار است. مصطفی در جاده با داوود ( منوچهر وثوق ) آشنا می شود، که به تازگی از زندان آزاد شده است. مصطفی خواهرش ( طوطی سلیمی ) را به عقد داوود، درمی آورد. حکمت ( احمد معینی ) به دختر علاقه دارد، و در ماجرایی موجب مرگ زینت ( نادیا ) ، نامزد مصطفی، می شود. حکمت می گریزد و داوود که زینت را در شأن مصطفی نمی دانسته، به دلیل حضور در صحنه جنایت متهم به قتل می شود؛ اما مصطفی خود را به عنوان قاتل معرفی می کند. تنها شاهد ماجرا مملی است که در آخرین لحظه، پس از این که سر مصطفی را بالای دار می بیند، با اصرار پدرش با شهادت خود موجب آزادی مصطفی و دستگیری حکمت می شود. ... [مشاهده متن کامل]
• منوچهر وثوق • طوطی سلیمی • حسین گیل • نادیا • احمد معینی • محمدتقی کهنمویی • ملیحه نصیری • عباس مختاری • حسین شهاب
نایره معنی کینه ( نایره ) میباشد یعنی دشمنی . آتش برافروختن
بیگمان دست کم در پارسی امروز باید وازه �کین� و �کینه� را از هم جدا کنیم کینه دشمنی پنهان ( چه بسا بی هیچ برخود و ریشه ) همانست که در عربی آنرا حقد گویند و در پارسی نام دیگرش آریغ است و کین خونخواهی است ... [مشاهده متن کامل]
شوم چرمه گامزن زین کنم سپیده دمان جستن کین کنم دلیران ایران چو شیر ژیان همه بسته بر کین ایرج میان به کین جستن از دشت آوردگاه برآرم به خورشید گرد سپاه شب تار جوینده کین منم همان آتش تیز برزین منم بدان را ز بد دست کوته کنم زمین را به کین رنگ دیبه کنم نشاننده خاک در کین به خون فشاننده خنجر آبگون همه تیغ زهرآبگون برکشید به کین جستن آیید و دشمن کشید بر آن برنهادند هر دو سخن که در دل ندارند کین کهن جهاندار طهمورث بافرین بیامد کمربسته جنگ و کین و از یاد نبریم ایرانیان کین سیاوش را سپند دانستند و برای کین سیاوش سوگند یاد کردند همه رخ ز کین سیاوش پر آب نهادند سر سوی افراسیاب همه یک به یک دل پر از کین کنید سپر بستر و تیغ بالین کنید به کین سیاوش سیه پوشد آب کند زار نفرین به افراسیاب به ایران سپه رزم و کین آوریم به نیزه خور اندر زمین آوریم کزین پس نه نخچیر جویم نه خواب نپردازم از کین افراسیاب که گر دست یابم برو روز کین کنم ارغوانی ز خونش زمین به یزدان که تا در جهان زنده ام به کین سیاوش دل آگنده ام همه شهر ایران جگر خسته اند به کین سیاوش کمر بسته اند میاسای از کین افراسیاب ز تن دور کن خورد و آرام و خواب به کین سیاوش کمر بر میان ببست و بیامد چو شیر ژیان برآهیخت شمشیر کین پیلتن بپردخت یکباره زان انجمن به کین سیاوش بریدم سرش برافروختم آتش از کشورش
کینه از انتقامجویی و خونریزی می آید کین دگر دیسه ( خین یا خون ) است. که به جهت انتقام باید خون ریخته شود و حشره کنه که به بدن انسان و دام میچسبد و خون میخورد از همین واژه است و همچنین کنه به معنای عمق و اساس و پایه و اصل و ریشه. . . . . که از همین مفهوم گرفته شده است و به معنای اصل و نسب و ریشه است ... [مشاهده متن کامل]
know به معنای دانستگی که پی بردن به اصل و اساس و ریشه و کنه مطلب است. و کنجکاو و کنج و . . . . همچنین است واژگان ترکی نولمیگ که به معنای پرس و جو از حال و احوال است
کینه در سنسکریت کینه kina ( جای زخم ) و کهیننه khinna ( کسی که به زور خاطره ی بدی از کسی را در خود نگه داشته است؛ افسرده ) و در اوستایی: کئینه kaina؛ در مانوی، سغدی و پهلوی:کِن ken با همان معنی سنسکریت ... [مشاهده متن کامل]
می باشد و تعریف امروزی آن این است: نگهداری خاطره ی بدی یا بدی های کسی و منتظر فرصتی برای انتقام گیری بودن.
واژه کینه معادل ابجد 85 تعداد حروف 4 تلفظ [kine] نقش دستوری اسم ترکیب ( اسم ) ‹کین› مختصات ( نِ ) ( اِ. ) آواشناسی kine الگوی تکیه WS شمارگان هجا 2 منبع فرهنگ فارسی عمید ... [مشاهده متن کامل]
واژگان مترادف و متضاد از ریشه واژه پهلوی کین است واژه کین معادل ابجد 80 تعداد حروف 3 تلفظ [kin] نقش دستوری اسم ترکیب ( اسم ) [پهلوی: kēn] [قدیمی] مختصات ( اِمص . ) آواشناسی kin الگوی تکیه S شمارگان هجا 1 منبع لغت نامه دهخدا فرهنگ فارسی معین 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
کینه واژه کینه و کینه توزی از ریشه هندو اروپائی کوی - kwei یا جبران خسارت که در اوستا کئین kaenā یا مجازات و جزا ودر ساتسکریت کیت cayate یا انتقام جوئی و در همی زمینه در لاتین پونیو punio که در انگلیس واژه های punish، pain، penalty، و احضار به دادگاه سپینا subpoea میباشند ... [مشاهده متن کامل]
( بیا با ما مورز این کینه داری که حق صحبت دیرینه داری ) حافظ بخشی برگرفته از فرهنگ ریشه های هندواروپائی زبان فارسی کردآ ورنده دکتر منوچهر آریاتپور
واژه کینه کاملا پارسی است چون در عربی می شود ضغینة این واژه یعنی کینه این واژه یعنی کینه صد درصد پارسی است.
هیچ ضربه ای خوش طعم تر از کینه قدیمی نیست
کینَه در تالشی یعنی دختر
rancor
کدورت
غل
vengeance
نفرت : Hatred - Hate کینه : Grudge HATRED : a very strong feeling of dislike : hate GRUDGE : a strong feeling of anger toward someone that lasts for a long time
در دل خود ناراحت بودن از کسی و منتظر فرصت انتقام بودن
تنفر
نقار
Spite Animus Malice
ضب
وژ
کینه: در پهلوی در ریخت کنگ kēnag بکار می رفته است. ( ( پر از درد خوالیگران را جگر پر از خون دو دیده پر از کینه سر ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 289. )
حسادت کینه دوزی
از کسی دشمنی به دل داشتن.
بخل و دشمنی و حسادت
نگهداری خاطره بدی یا بدی های کسی و منتظر فرصتی برای انتقام گیری بودن.