کنترل

/kontorol/

    bridle
    control
    government
    hold
    management
    rule
    checking
    auditing
    verification

فارسی به انگلیسی

کنترل تنفس و همکاری شوهر
lamaze

کنترل چی ترن و اتوبوس
conductor

کنترل رادیویی
radio control

کنترل رفت و امد هواپیماها
air traffic control

کنترل شده
guarded, restricted

کنترل قیمت ها
price control

کنترل مرغوبیت محصولات
quality control

کنترل موالید
birth control

کنترل ناپذیر
uncontrollable, wanton

کنترل و تنظیم کردن
monitor

کنترل کردن
damp, bridle, command, control, cross-check, manage, police, rein, to check, to audit or control

کنترل کیفیت
quality control

مترادف ها

control (اسم)
بازرسی، کنترل، کاربری، باز بینی

rein (اسم)
لجام، افسار، عنان، کنترل، زمام

پیشنهاد کاربران

واپایی
دورفرمان به جای کنترل از راه دور
کنترل= مهار
فرمان گر
پاییدن پی در پی بیشتر درسته یا پایش
پایش - واپایش
واپایش
کنترل دارای معانی مختلفی حسب کاربرد آن است: گاهی به معنی سنجش مانند کنترل داده ها یعنی سنجش یا اندازه گیری داده ها، گاهی به معنی پایش یا مراقبت مانند کنترل کیفیت و گاهی به معنی مهار و هدایت مانند کنترل خطر
اگر نخواهیم �کنترل� را در متنمان به کار ببریم، چه برابری داریم که به جای این وام واژه بگذاریم؟
بیایید و در این بارش فکری همراه شوید. بسته به بافت، این برابرها به جای کنترل به کار می آید.
🔻 دیگرکنترلی:
...
[مشاهده متن کامل]

🔸مدیریت کردن
🔹احاطه داشتن
🔸تسلط یافتن
🔹سلطه داشتن
🔸اشراف داشتن
🔹مهار کردن
🔸سایه انداختن
🔹غالب بودن
🔸غلبه داشتن
🔹در اختیار گرفتن
🔸زیرنظر گرفتن
🔹مراقبت کردن
🔸بازرسی کردن
🔹تحت نظر گرفتن
🔸هدایت کردن
🔹بازدید کردن
🔸تفتیش کردن
🔹وارسی کردن
🔸در شمار آوردن
🔹جُستن
🔸جست وجو کردن
🔹غالب آمدن
🔸در چنگ داشتن
🔹راهبری کردن
🔸تفوق یافتن
🔹استیلا داشتن
🔸مُنقاد کردن
🔹نظام بخشیدن
🔸نظم دادن
🔹اداره کردن
🔸قانونمند ساختن
🔹عنان کسی را در دست گرفتن
🔻 خودکنترلی:
🔸مدارا کردن
🔹ساختن
🔸تحمل کردن
🔹خون سرد ماندن
🔸خشم را فروخوردن
🔹خم به ابرو نیاوردن
🔸صبوری کردن
🔹دندان بر جگر گذاشتن
خانهٔ ویراستار

درسته واژگان هم معنی زیادی دارد هم در اوستایی هم پهلوی/:
ولی سختش نکنید همان ( ( ( مهار ) ) ) زیبا و درست است
کنترل: واپایش
نظارت: پایش
قدرت یا اختیار برای هدایت یا مدیریت
قدرت داشتن بر
فرمان داری
کنترل کردن = وَرسیدن
کنترل = وَرسِش
کنترل کننده = وَرسِشگر
( برساخته از �وَرس� که به معنای مهار و افسار شتر است )
بن مایه: لغت نامه دهخدا
#پیشنهاد_شخصی
#پارسی دوست
کُنتُرُل
واژه ای با ریشه لاتینی ، کافت و کاو control
: cont - rol
cont در اسل contra بوده که برای کوتاه کُنی و آسان گویی دو وات r و a اُفتاده است و به مینه ی پاد ، ضد است.
rol = غلتیدن ، غلتاندن
...
[مشاهده متن کامل]

در گزشته ها چیزی را که به شکل تومار یا پیچیدنی بوده برای وارسی درونه هایش ( محتویاتش ) باید آن را با وارونه یا واژونه ( برعکس ) غلتاندن ، می گشودند.

کنترل یک لغت فرانسویست که از چهارکلمه : کُن، تو، روئیت آنرا= تو آن را روئیت کن ، ترکیب وساخته
شده است.
کنترل کردن = وَرسیدن
کنترل = وَرسِش
کنترل کننده = وَرسِشگر
( برساخته از �وَرس� که به معنای مهار و افسار شتر است )
فِساریدن = کنترل کردن
فِسارش = کنترل
فِسارشگر = کنترل کننده
{برساخته از �فسار� که دیسه دیگری از � افسار� است}
بانش
برابر پارسی �کنترل� : واپایش
برابر پارسی �نظارت� :پایش
دارش
در واژه خویشتن داری ، دار، به معنای کنترل است
در محاوره هم بعل داراندن به معنی کنترل کردن و مدیریت کردن به کار میرود
نمونه: خودم میدارونمش
فرمان؟ برای نمونه "تحت فرمان" بجای "تحت کنترل".
کنترل CONTROL :[اصطلاح جامعه شناسی] وسیله ای آماری یا تجربی برای ثابت نگهداشتن بعضی متغیرها به منظور مطالعه ی تأثیر علّی متغیرهای دیگر.
منبع https://rasekhoon. net
کنترل
این واژه به فراخور جایش در فَراز مینه های گوناگون دارد :
پایِش ، واپایش ، واپایی ، بازبینی ، باز رسی ، بازجویی ،
نگره ، نگری ، باز نگری ( نظارت )
مِهتری ( مَهار )
پادرسی ، پادپایی ، پادجویی ، پادبینی
پیراداری

اوپَرَتات ( اوستایی ) که برای آن ریشه op در زبان نیا هندواروپایی در نظر گرفته شده و ریشه واژه هایی مانند operate، operator، operation و . . . می باشد.
فرمان
فلان جا زیر فرمان شورشیان است
کنترل = بشمارگری.
پایش
چیرگی
دامیستیش ( دامیستِش ) ریشه واژه:دامیست+ - ِش ( پارسی نو ) دامیتیدن بُن:دامیت ریشه:دامی ( پارسی نو ) دِدِمیست ریشه :دامیست ( پارسی نو ) اِپَیچ اِپَیج ریشه :اپی + جلوگیری ( پارسی نو ) پَری یُر ریشه :پری + اور ( پارسی نو )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣١)

بپرس