کمین

/kamin/

    ambush
    least
    ambuscade
    smallest

فارسی به انگلیسی

کمین نشینی
stalk

کمین کردن
ambush, lurk, skulk, waylay, await, to lie in ambush (for), to lurk

کمین کسی را کشیدن
waylay

کمین کننده
squatter

مترادف ها

ambuscade (اسم)
کمین، کمینگاه، یک دسته نظامی کمین کرده

ambush (اسم)
کمین، دام، کینگاه، مخفیگاه سربازان برای حمله، سربازانی که درکمین نشسته اند

forestall (اسم)
کمین، کمینگاه

minimal (صفت)
کمین

پیشنهاد کاربران

رصد
بزخو
نهانگاه را در پارسی نهفت و نهان گویند و کمین واژ عربیست از کمن و کامن و مکنون
که تا زنده ام چرمه جفت منست
خم چرخ گردان نهفت منست
فردوسی
سپاهیان بناگهان نهان گشودند و دود از نهاد ان سپاه دشمنان براورد
برون امدند از نهان نابگاه
کمین بچم نهانگاه عربیست از کمن
و در این سروده فردوسی از کم است
بر ان نامور تیر باران گرفت
کمانش کمین سواران گرفت
در زبان ترکمنی به معنی مثل و مانند، و پسوند شباهت هست.
مثل ؛برق کمین به معنای مثل برق
کَمین
واژه ای پارسی ست : کَمین : کَم - این
کَم : سورشی دیگر از خَم است.
- این : پسوند همانندی .
کَمین : مانند حالت و چگونگی خَم کردن یا خمیدن برای دیده نشدن و نهفته شدن
در کمین ایستادن
قلا
کمین:[اصطلاح نظامی]عبارت است حمله یا تک توام با غافلگیری به دشمن که در حال حرکت بوده و یا بطور موقت متوقف شده است، هدف کمین دستگیری یا انهدام نیروی دشمن می‎باشد.
دانشنامه دفاعی ( نحن صامدون )

خودنهانید
در زبان لری بختیاری به معنی
شکمو. komin
در زبان لری به شکمو، ، کمین
Komin می گویند
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس