کمان

/kamAn/

    unstrung
    arc
    arch
    bow
    crescent
    longbow
    old name of

فارسی به انگلیسی

کمان ابرو
having arched eyebrows

کمان بزرگ
longbow

کمان حلاجی
card

کمان دیسی
curvature

کمان زنبرکی
arbalest, crossbow

کمان زنبورکی
crossbow

کمان ساز
bowyer

کمان سان
vaulted

کمان عذاری
cheekbone

کمان گیری
archery

کمان مانند
bandy

کمان و غیره)
unstrung

کمان کردن
to bend

کمان کش
bowman

کمان کشیدن
to draw a bow

مترادف ها

bow (اسم)
سجود، قوس، کمان، تعظیم

arc (اسم)
قوس، کمان، هلال، جرقه، خم، خرپشته

arch (اسم)
قوس، کمان، طاق

fiddlestick (اسم)
کمان، ارشه ویولون، ارشه، چیز بی معنی یا پوچ

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ پاشنگ
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

کمانکمانکمانکمانکمان
برما بسی کمان ملامت کشیده اند.
کمان؛
در لرستان می گویند" برایم در کمان نگذار. "
حافظ در شیراز می فرماید؛
برما بسی کمان ملامت کشیده آن.
شاید در شیراز می گفته اند ؛" برایم کمان نکش".
واژه کمان
معادل ابجد 111
تعداد حروف 4
تلفظ [kamān]
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [پهلوی: Kamān] ‹خمان›
مختصات ( کَ ) [ په . ] ( اِ. )
آواشناسی kamAn
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
...
[مشاهده متن کامل]

منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار

وسیله ی تیر اندازی
کمان در ترکی اوک یا اوخ و قاش هست
به جای کروشه کمان
کمان از ریشه "خمان" است به معنی "خم شده" و واژه ای پارسی می باشد.
بگسست. پاره شدن

شیز، قوس، کمانه، گوژ، وتر
کمان : تحریف خمان است ، خم به معنای دولا شدن و ( ان ) آخر پسوند خصلت می باشد.
کمان لاری. نوعی کمان که تا پیش از صفویه از اقلام صادراتی لارستان به هندوستان و شیلاو. ( کره ) و افریقا بود که خوشدست تر و دقیقتر از کمان ترکی. شهرت جهانی داشت و در سفرنامه سیلویا فیگوئرا و پیترو دلاواله به ان اشاره شده
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس