مفت خور، انگل، توفیلی
parasite
Static
پارازیت دررحل جدول = سربار ، سرباری
کنایه از :
" انگل "
"زگیل"
خشناک
حشو . . . زاید. . . . انگل . . . .
انگل
جان داری که میزبان را کم توان و کم جان می کند ولی به روال به مرگ میزبان نمی انجامد.
مسخره کردن
حاشیه رفتن
نویز
نویز گیر ( اسپلیتر ) : دفع کننده نویز.
پارازیت
این واژه از زبان فَرانَکی ( فرانسَوی ) به پارسی درآمده ولی بَخشَک هایش ( اجزائش ) ایرانی - اروپایی اند .
پارازیت : پارا - زیت
پارا = پیرا در پارسی به مینه ء پیرامون ، در کنار
زیت = sit انگلیسی و نِشست یا شَست یا سَت پارسی کهن
... [مشاهده متن کامل]
مینه : کنار کَسی که دارد خوراک می خورد نشستن و مُفتَک در خوراک او انباز ( شریک ) شدن. در زبانزد آمیانه چَترباز ، مفتخور یا انگل.
گرته برداری :
پیرانِشَست ، پیراشَست ، پیراسَت
نوکته: وات های " ن " و " ش " در نشستن پیشوند و میانوند هستند.
در طب به معنی انگل میباشد.
هو
با سلام، در طب به معنی انگل هست و علمی در پزشکی بنام پاراسیتولوژی یا انگل شناسی داریم.
با تشکر
واژه ای فرانسوی - طُفیل، آویزون! -
موج منفی، بسامد اخلالگر، خیزِ خراب کننده
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)