نوشته

/neveSte/

    written
    writing
    paper
    document
    dictum
    down
    logue _
    record
    transcript

فارسی به انگلیسی

نوشته با حروف بزرگ
manuscript

نوشته بی ارزش
bilge

نوشته خوش ظاهر و توخالی
bombast

نوشته دارای سجع و قافیه
verse

نوشته روی سنگ قبر
epitaph

نوشته روی سکه
legend

نوشته زیبا و هنری
belles-lettres

نوشته سری
cipher

نوشته شدن
write

نوشته شده
registered

نوشته شده با حروف بزرگ
manuscript

نوشته شده با گچ
chalk

نوشته شده به چند زبان
polyglot

نوشته شده در حاشیه صفحه
marginal

نوشته شده در حاشیه متن
marginal

نوشته شده در زیر حرف
subscript

نوشته مبتذل
platitude

نوشته ناخوانا
scratch, squiggle

نوشته نشده
unwritten

نوشته کوتاه
scrip

مترادف ها

record (اسم)
تاریخچه، یادداشت، سابقه، بایگانی، مدرک، ضبط، نوشته، ثبت، پیشینه، صورت جلسه، صفحه گرامافون، رکورد، صورت مذاکرات، حد نصاب مسابقه

deposition (اسم)
گواهی، ورقه استشهاد، نوشته

writing (اسم)
نویسندگی، خط، نوشته، دست خط، نوشتجات، خامه رانی

opus (اسم)
کار، اثر، قطعه موسیقی، نوشته

inscription (اسم)
کتیبه، نوشته، نقش، ثبت، نوشته خطی

epigraph (اسم)
کتیبه، نوشته، سرلوحه

manuscript (اسم)
نوشته، دست خط، نسخه خطی، کتاب خطی

writ (اسم)
سند، حکم، نوشته، ورقه

scrip (اسم)
نوشته، انبان، توشه دان، گواهینامه موقت

paperwork (اسم)
نوشته، تشریفات اداری، کاغذ بازی، تکالیف درسی، کار روی کاغذ، کار نوشتنی

پیشنهاد کاربران

" نوشته خوان": کتابخوان.
" نوشته نویس ": کتاب نویس.
نوشته ویرا، ویراستار نوشته.
پیراستار نوشته.
خوانش نوشته.
نوشتن:هرجور باشد به پیراستن نیازمند است. چه در روزنامه چه در نوشته و چه در آبادیس مانند نسخه و باز چاپ وباز بینی ها .
"ای تلاشگران سنگر زبان توش وتوان وپیروزیتان با خدا باد. "
نوشتن > نبشتن> انباشتن =گردآوری، گردآوردن، گردآوری کردن
انبار= محل انباشتن
nefeshes. . . . . در زبان سامی. . . زبان نباتیان از ریشه /npsh/به معنی دقیقا همین نوشته است. . . . که برعکس به معنی زندگی تعبییر کرده اند.
جزوه
مرقومه
رقعه
نامه

بپرس