نمناک

/namnAk/

    damp
    humid
    clammy
    dank
    soggy

فارسی به انگلیسی

نمناک شدن
dampen

نمناک کردن
dampen

مترادف ها

hydrous (صفت)
ابدار، نمناک، محتوی اب

humid (صفت)
ابدار، نمناک، مرطوب، تر، بخاردار، نمدار

damp (صفت)
نمناک

moist (صفت)
گریان، نمناک، مرطوب، تر، نمدار، پر از اب

dabby (صفت)
نمناک

wettish (صفت)
خیس، نمناک، مرطوب، نسبتا تر، رطوبت دار

پیشنهاد کاربران

نمسار
نمبار
ژف
ژف
معنی نمناک
شمال نمناک است:شمال مرطوب است.
نم کشیده
مرطوب، تر، نمور، نم دار
نمور

بپرس