نامزد

/nAmzad/

    fiancée
    betrothed
    nominated
    candidate
    betrothed girl
    fiancee
    intended
    fiancé
    [adj.] engaged
    [n.] candidate
    fiance(e)
    fianc
    fiance

فارسی به انگلیسی

نامزد احتمالی
prospect

نامزد انتخابات
nominee

نامزد انتخابات بودن
run

نامزد انتخابات و انتصاب
candidate

نامزد انتخابات کردن
run

نامزد بازی
court, courtship

نامزد بازی کردن
court

نامزد زناشویی بودن
engage

نامزد زناشویی شدن
engage

نامزد سازی کشیش
ordination

نامزد شدن
betroth

نامزد شده برای زناشویی
engaged

نامزد شغل
nominee

نامزد معاونت ریاست جمهوری
running mate

نامزد نشده
unattached

نامزد کردن
affiance, nominate

نامزد کردن برای شغلی
designate

مترادف ها

candidate (اسم)
داوطلب، کاندید، نامزد، داوخواه

troth (اسم)
پیمان، نامزدی، وفاداری، سرسپردگی، نامزد کردن، نامزد، راستی، وفا، از روی ایمان

put forward (صفت)
نامزد

nominated (صفت)
منصوب، نامزد

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ پاشنگ
نامزدنامزدنامزدنامزد
یه #پند عمیق و #درس_زندگی بدم
به #جوانان خام در مسیر #ازدواج !
#معیار انتخاب #دوست
#اشتراک در #علاقه هاست
امّا
معیار انتخاب #همسر
اشتراک در #نفرت هاست !
بهش خوب فکر کنید !!
...
[مشاهده متن کامل]

#دوست_داشتن_بدی_ها
#یک_عمر_زندگی #اختلاف #تضاد
#زندگی_مشترک #شریک_زندگی
#علاقه_مشترک #نفرت_مشترک

دختر و پسری که برای زناشویی قرار گذاشته باشند
در گویش خراسانی برای �دختر و پسری که برای زناشویی قرار گذاشته باشند� به جای واژه �نامزد� از نیم زاد استفاده می کنند.
کاندید. . .
داوطلب. . .
خواستگاری کردن و گاهی نامزد کردن دختر و پسر در گویش شهرستان بهاباد را طَلَبون کردن می گویند.
فلان دختر و پسر عروسی کردند؟
نه، نامزد کردن، طلبون کردن.
نامزد ( داوطلب ) های انتخابات کسانی هستند که برای انتخاب شدن اعلام آمادگی می کنند
نامزد به ترکی: آداخلی، نیشانلی
نامزد ( کاندیدا ) Candidate : [ اصطلاحات مجلسی ] کسی که برای نمایندگان مردم در پارلمان یا شغل و مقام دیگر داوطلب شده باشد.

بپرس