نامرئی

/nAmar~i/

    intangible
    invisible
    unseen

فارسی به انگلیسی

نامرئی بودن
invisibility

پیشنهاد کاربران

واژه نامرئی
معادل ابجد 302
تعداد حروف 6
تلفظ nāmar'i
نقش دستوری صفت
ترکیب ( صفت ) [فارسی. عربی] [فارسی. عربی]
مختصات ( مَ ) [ فا - ع . ] ( ص . )
آواشناسی nAmar'i
الگوی تکیه WWS
...
[مشاهده متن کامل]

شمارگان هجا 3
منبع فرهنگ فارسی عمید
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
واژه نا. ( پیشوند ) حرف نفی است بر مشتقات و صفات که کنایه از اسم فاعل و اسم مفعول است داخل میگردد. ( غیاث ) . بر کلمه درآید که محمول باشد بر منفی بطریق مواطات چنانکه دردمند و هوشیار که نادردمند و ناهوشیار خوانند. ( آنندراج ) . از ادات نفی و سلب است ، اوستائی na، هندی باستان na. . . کردی na و آن برای ترکیب صفات منفی ، در اول اسم و صفت درآید: ناامید، نابکار، ناخوب ، ناچران ، نابسود. ( حاشیه برهان چ معین ص 2086 ) . حرف نفی و سلب است و به اول فعل و مصدر و حاصل مصدر و اسم و صفات درآید. این حرف چون بر کلمه ای درآید، حروفی چون �ا� و �ه � و گاهی کلمه دوم در مرکبات از آخر کلمه مرکب حذف میشود:ناشخود، ناشخوده. ناشکیب ، ناشکیبا. نارسید، نارسیده. نابرید، نابریده. ناارز، ناارزنده. ناامید، ناامیدوار. ناباک ، ناباک دار. و نابسود، نابکار، ناپاکزاد، ناپسند، نابود، ناتوان ، ناچار، ناچرید، ناساز، ناسپاس ، ناسزا. ناشناس ، ناکام. نامراد، ناهمال ، نایافت. ( یادداشت مؤلف ) . ناکرده پدرود. ناچار. ناپدید. نانشسته. نازاد. ناتوان. ناسزا. نااهل. ناپیدا. ناپایدار. نادان. نامهربان. ناخرسند. نادوستداری :
مرا او بود هم نوح و هم ابراهیم و دیگر کس
همه کنعان نااهلند یا نمرود کنعانی
منبع. لغت نامه دهخدا

خیلی خوب بود
در پارسی " نابین "
این واژه فارسی ـ عربی است و پارسی آن واژه ی پهلوی اَبیداگ می باشد

بپرس