میخ

/mix/

    nail
    peg
    pin

فارسی به انگلیسی

میخ اسه
linchpin

میخ بلند و سنگین
spike

میخ بی پرچ
dowel

میخ پرچ
rivet

میخ پوتین
hobnail

میخ چشمدار
piton

میخ چوبی
dowel, peg

میخ چوبی بزرگ
stake

میخ چین
nippers

میخ دار
spiked

میخ دار کردن
spike

میخ در کفش های ورزشی
spike

میخ زدن
nail

میخ سان
cuneiform

میخ سرپهن
hobnail

میخ سیمی
brad

میخ طویله
spike

میخ طویله مانند
spiky

میخ محور
linchpin

میخ کش
pincers, pliers, pry

مترادف ها

pin (اسم)
گیره، سنجاق، گیره کاغذ، دستگیره در، میخ، میخچه، پایه سنجاقی، میله برامدگی، میله بازی بولینگ، میخ کوچک ساعت، گیره سر، گیره لباس، میله چوبی

peg (اسم)
پا، درجه، دندانه، چنگک، میخ، میخ چوبی

nail (اسم)
چنگال، چنگ، ناخن، گل میخ، میخ سرپهن، میخ، سم

holdfast (اسم)
بند، گیره، قلاب، گیر، چفت، میخ

spike (اسم)
تیر، لبه، میخ، میخ بزرگ چوبی، میخ بزرگ، میخ طویله

پیشنهاد کاربران

اوتاد ( میخها )
میخ ها=اوتاد
منبع. عکس فرهنگ ریشه های هندواروپایی زبان فارسی
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

میخمیخمیخمیخ
منبع. عکس فرهنگ پاشنگ
میخمیخمیخمیخ
واژه میخ
معادل ابجد 650
تعداد حروف 3
تلفظ mix
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [پهلوی: mix]
مختصات ( اِ. )
آواشناسی mix
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
وَتد
ابزار آلات مختلف به انگلیسی:
toolbox = جعبه ابزار
bolt = پیچ 🔩
screw = پیچ
❗️نکته: هم screw و هم bolt به معنای پیچ هستند اما تفاوت آنها در این است که bolt به مهره و واشر برای سفت شدن نیاز دارد اما screw بدون مهره و واشر سفت می شود
...
[مشاهده متن کامل]

nut = مهره
nail = میخ
washer = واشر
screwdriver = پیچ گوشتی 🪛
Philips screwdriver = پیچ گوشتی چهارسو
flathead screwdriver / slotted screwdriver / flat blade screwdriver = پیچ گوشتی دو سو
bradawl = درفش
wrench ( American ) / spanner ( British ) = آچار
adjustable spanner ( British ) / monkey wrench ( American ) = آچار فرانسه
pipe wrench = آچار شلاقی
hammer = چکش 🔨
claw = میخ کشِ چکش
mallet = پتک
saw / handsaw = اره 🪚
chainsaw = اره برقی
circular saw = اره گرد، اره چرخی
hacksaw = اره آهن بُر
coping saw = اره مویی
two man saw = اره دو دست
ax / axe =تبر 🪓
wirecutter = سیم چین
pliers = انبردست
needle - nose pliers / long - nose pliers / snipe - nose pliers = دَم باریک
angle grinder = سنگ فرز
drill = درل
electric drill = دریل برقی
bit = مته
paint roller = غلطک رنگ زنی
utility knife = کاتر، تیغ موکت بری
file = سوهان
flashlight = چراغ قوه 🔦
plastering trowel = ماله گچ کاری، ماله کشته کشی
trowel = بیلچه
shovel = بیل
spade = بیل
❗️تفاوت بین spade و shovel را با یه سرچ ساده در گوگل می توانید مشاهده کنید
plane = رنده نجاری
spirit level = تراز، تراز سنج
vice ( British ) / vise ( American ) = گیره
❗️این گیره با گیره های معمولی که به طور روزمره از آنها استفاده می کنیم فرق دارد. عکس های آن را با سرچ در گوگل مشاهده کنید
tape measure = متر ( نواری )
rake = چنگک
wheelbarrow / barrow = فرغون

میخ=سکه /مسکوک
درم را یکی میخ نو ساختیم
سوی شادی و فرخی تاختیم.
درم را همی میخ سازید نیز
سبک داشتن بیشتر زین چه چیز.
از آن پس دگر کرد میخ درم
همان میخ دینار و هر بیش و کم.
فردوسی.
بر سر کل خورد یکی خایسک
چون به هنگام مهر میخ درم.
سنائی
توسری خور چکش/پتک
میخ کردن چیزی به/بر چیزی
📌 میخ
پارسی پهلوی: mīx
پارسی نوین: mix
انگلیسی: mix
اربی: مسمار
واژه "میخ" در زبان پارسی پهلوی هم mix ( x=خ ) گفته می شد که به معنی ابزار "آمیختن" دو چیز با هم است. واژه mix در زبان انگلیسی هم از همین ریشه و به معنی "آمیختن" است.
...
[مشاهده متن کامل]

میخ از ریشه "مس" به معنی "برخورد کردن" آمده است؛ ریشه "مس" را در واژه های دیگر نیز می بینیم:
ماچ: بوسه
موچ: چسبان
مَش: مالیدن
مَس: لمس کردن
مسح: مالیدن
مسیح: مالنده
تمساح: خزنده
تماس: برخورد کردن
ماسک: پوشش صورت
ماس ماسک: چیز سطحی و پیش پا افتاده
موس: تراشیدن موی سر
مزه: برخورد غذا با زبان
مکیدن: فرو کشیدن
مکران: چسبیده به دریا

میخ گوشتی
در گویش شهرستان بهاباد به میخچه/ میخ گوشتی /می گویند.
وتد
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس