آستر و رویه ( کنایه از مکمل هم در زندگی )
از آنجا که {بُوَنده} به چم {کامل/تمام} بوده است، می توان با بکار بردن پیشوندِ {هَم} در کنارِ {بُوَند}، {هَمبُوند} را بدست آورد که برابرِ {مکمل/کامل کننده} می باشد.
{بُوَنده} از {بُو} به همراهِ {َنده} ساخته شده است. {بُو} را بُن کنونیِ {بودن} نامیده شده است.
... [مشاهده متن کامل]
چراییِ بکار بردن از {هَم} آشکار است:نشان دادنِ پیوند ( =ارتباط ) دوسویه.
( پیشنهاد ها و سنجش هایتان را درباره این پیشنهاد بنویسید )
بِدرود!
پرگر، پایان گر، رساگر، افزوده،
پیشنهاد استاد میرجلال الدین کزازی در نامه ی باستان:
بَوَنده: کامل.
بَوَندگی: کمال.
پیشنهاد استاد میرشمس الدین ادیب سلطانی در ترجمانی منطق ارسطو:
فرساخته: کامل.
فرساختگی: کمال.
... [مشاهده متن کامل]
پیشنهاد استاد حلیل دوست خواه در گزارش اوستا:
رسا: کامل.
رسایی: کمال.
هر سه پیشنهاد درست است و روان و سازگار با جان زبان پارسی است.
پارسی را پاس بداریم: )
توضیح وپیش نهاد برای اصلاح : "تمام" واژه ای عربی است. از این رو "تمام کننده" نمی تواند برابر پارسی واژۀ "مکمل" باشد
در گذشته واژه "خوب" به ریختِ "هو" بوده است. ( دَر پارسی )
از این واژه، میتوانیم واژگان دیگر را بِسازیم:
هویار/هویه ( پسوند های "ار" و "ه" که کنشگیر/مفعولی هستند ) :کَمال
هوگِرایی=کَمال گرایی
... [مشاهده متن کامل]
هوگِرا=کَمال گِرا
هویان=مکمل
بِدرود! ( شاید در آینده دیدگاهی پَس از این بنویسم، چون شاید این پیشنهاد ها بِهترین نباشند و کاستی هایی دارند )
فرکننده
اُسپُران به جای مکمل
واژه ی پهلوی اُسپور به چم کامل و کارواژه ی اسپوردن به چم کامل کردن بوده است.
بن این کارواژه به ریخت امروزی اُسپُر خواهد بود که می توان از آن فروزه کُناکی ( صفت فاعلی ) به دیسه اسپران ساخت و به جای مکمل به کار گرفت.
افزودنی افزونه
رساساز
رساگر: پیشنهاد واژه ی ابر فرزانه و پژوهشگر زبان پارسی روان شاد ارسلان پویا می باشد٬
فرجام دهنده
تمام عربی است. ( متمم اتمام. . . )
افزونه. انجامنده
رساگر شاید واژه مناسبی باشد برای مکمل به معنای لغوی کامل کننده - مکمل = رساگر
تمام خودش واژه ای عربی است.
برابر پارسی برگرفته از ریشه پهلوی : سپرگر ( seporgar ) از ابوالقاسم پرتو
افزونه هم که یکی از دوستان گفت مناسب است.
من می اندیشم که
واژه ی ( ( همیار ) ) به جای واژه ی مکمل درست تر باشه و بر زبان هم بسیار ساده و روان جاری میگرده .
با سپاس از برادر پارسی گوی این واژه بیشتر به واژه تازی متمم برمیگردد، یعنی پایان رساننده به این گزاره ها درنگرید:
ایمان و عمل مکمل یکدیگرند. ( بخشی تازی ) یا در گزاره ای دیگر:
مکمل های غذایی لازمند. ( یکپارچه تازی )
... [مشاهده متن کامل]
در گزاره های بالا جمله نخست را می توان با پشت بند به کار برد بدین روی که �باور و کردار پشت بند یکدیگرند� اکنون به گزاره دوم می پردازیم: پشت بندهای خوراکی اینجا کارکردی نام گونه دارند که نمی توان آن ها را به کار بست. یا به واژه تازی �متمم� بنگرید اینجا نبود واژه ای درخور به درستی نمایان است.
ما را یاری کنید
پشت بند ( به کرات در گویش تهرانی شنیده می شود )
با سپاس از پارسی گویان بنده با نگرشی در چمش ( درباره چمش به دهخدابازگشت شود ) این واژه برابر تمام کننده را نادرست میدانم زیرا تمام واژه ای تازی است و در زبان پارسی جایگاهی ندارد.
واژه اُسپوردن را از زبان پهلویآورده اند که باز هم با واژگان سپردن و سپر در گزاره نادرست خواهد بود، بنده شما را واژه ای که خود ساخته ام را به شما می شناسانم، امید است با دیدگاههای خوبتان ما را یاری کنید.
... [مشاهده متن کامل]
به واژگان زیر بنگرید:
واژه: هم، در دهخدا:
◄ یکدیگر. ( یادداشت مؤلف ) : و هر قبیله را از ایشان مهتری بود از ناسازندگی با هم . ( حدود العالم ) .
چه مرد است آنکه همچون هم نباشد
مر او را در جهان گفتار و کردار.
واژه بالنده:
بالنده . [ ل َ دَ / دِ ] ( نف ) نعت فاعلی از بالیدن . نامی . ( ناظم الاطباء ) . نامیة. بالان . هرچیز که آن بالیده و تنومند شده باشد. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ) . برروینده . روینده :
بالنده ٔ بی دانش مانند نباتی
کز خاک سیه زاید و از آب مقطر.
ناصرخسرو.
◄ که ببالد. که قد کشد. که قامت افرازد. که مراحل رشد پیماید :
روز و شب در بر تو دلبر بالنده چو سرو
سال و مه در کف تو باده ٔ تابنده چو زنگ .
فرخی .
♦ بالنده شدن ؛ نمو، بالیدن . رشد کردن :
بته ٔ شاسپرم تا نکنی لختی کم
ندهد رونق و بالنده و بویا نشود.
منوچهری .
◄ در فارسی معاصر، فاخر. فخور. مباهی . نازنده . بالان . ( یادداشت مؤلف ) .
و واژه بالندگی:که پارسی دوستان خمب میدانند که برابر تکامل تازی است.
اکنون با ترکیب این دو واژه ( هم بالنده ) واژه هم بالنده یا همالنده و همالند ساخته می شود که می تواند به کار رود.
چو ایران نباشد تن من مباد!
بادرود
یگانه گر
کران ساز ، راستا ساز ( در ریاضی و هندسه )
افزونه، افزودنی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٢)