ریشه واژه موسیقی یا موزیک ( music ) از مُوْساها ( موزها ) میاد! نُه ایزد و پری از نیمه خدایان اساطیری یونان هستند که خویشکاری ( وظیفه ) آن ها امید دادن ( دلگرمی ) و برانگیختن هنرمندان ( پارسی باستان: اُنارا ) و چکامه سرایان ( شاعران ) هست! ... [مشاهده متن کامل]
. موزها، دختران زئوس و نیموزینه ( منموزینه ) بودند و صدایی بسیار زیبا دارند و در کنار چشمه های هلیکون آواز می خوانند و به رقص و پای کوبی می پردازند آن ها در کنار بردارشان آپولون ( ایزد چکامه یا شعر ) در کوه پارناس به نگهبانی از هنرهای زیبا می پردازند! . . گرچه امروزه موسیقی عربی شده آن هست ولی چندی درباره واژگان پارسی آن هم روشنگری می کنم: اوستا: وَئیس ( vaēs ) پهلوی ( پارسیک ) : هونیاگ ( خُنیا ) ، رامش، خُرّمی ( ( گاهی به فرنود همانندی در پهلوی "ه، 𐬵" به "خ، 𐬑" جانشین می شود، مانند: هوشک یا خشک، هورسند یا خرسند، هو یا خوب ) ) در ترکی: مَزقان ( مَزغان ) : ترکی شده موزیکان . بخشی از بند46 فرگرد13 ( فصل: ویژگی سگ ها ) وَندیداد: vaēsō asnaēraēshō yatha vaēsō zairimyafsma thryafsma yatha vaēsō aiti shē haēm yatha vaēsāush معنی: او ( سگ ) به مانند یک مرد خُنیاگر و موسیقی دان، آوازه خوانی را دوست دارد او ( سگ ) به مانند خُنیاگر ژنده پوش و هرکس که به او نزدیک شود زخم ( ضربه ) می زند [به همین فرنود ( دلیل ) است] که سگ ویژگی خُنیاگری و موسیقی دانی دارد . بند61 و 62 خسرو قُبادان و ریدگ درباره بیشتر سازها و هنرمندی ها سخن رفته است: gōwēd rēdak kū anōšag bawēd ēn and huniyāgar hamāg xwaš ud nēk معنی: ریدک گوید که انوشه باد یا بِنامیزَد! ( باریکلا، ماشالله ) این چند خُنیاگر همه خوش و نیک است ( ( ریدَگ یا رَهیگ: پسر جوانی که در رکاب دیگران است! ) ) . 62 - �čang - srāy win - srāy ud kennār - srāy ud sūrāzīg - srāy ud mustag - srāy ud tambūr - srāy barbut - srāy ud nāy - srāy ud dumbalag - srāy, shʾnlyk ( ? ) ud dyryk ( ? ) rasan - wāzīg ud zanǰīr - wāzīg dār - wāzīg ud mār - wāzīg ud čambar - wāzīg tigr - wāzīg ud tās - wāzīg [ud] wandag - wāzīg ud andarwāy - wāzīg karmēr - srāy suxr - srāy tambūr - ī - meh - [srāy] spar - wāzīg zēn - wāzīg ud gōy - wāzīg ud sel - wāzīg šamšēr - wāzīg ud dašnag - wāzīg ud warz - wāzīg ud šīšag - wāzīg ud kabīg - wāzīg؛ ēn and huniyāgīh hamāg xwaš ud nēk. معنی: چَنگ زن ( امروزه گیتار ) ، وِن زن ( وین - گونه ای ساز، امروزه ویولون ) و کِنارزن ( گونه ای ساز، امروزه سنَتور ) و فلوت زن و سازدهنی زن، تنبور ( تَبیره ) زن، بربَت ( بربط ) زن و نای زن و دُنبَگ ( تُنبَک ) زن، . . . ( ؟ ) و . . . ( ؟ ) ، رَسن بازی ( رقص با طناب ) و زنجیربازی ( مانند عمو زنجیر باف ) ، داربازی ( هَنگمَن! ) و ماربازی و چَمبَربازی ( پریدن از حلقه های گرد آتشین در سیرک ها! ) ( حلقه بازی ) ، تیربازی و تاس بازی و بندبازی و هوابازی ( جهش یا ژیمناستیک و آکروبایتک ) ، کرمیربازی ( سنگ کاغذ قیچی ) ، سرخ بازی ( چَک زنی ) ، تنبور بزرگ بازی، سپربازی، زین بازی و گوی بازی و شمشیربازی و دَشنه بازی، و گُرزبازی و شیشه بازی ( شعبده بازی با گوی شیشه ای ) و کُپی بازی ( کُپی: گونه ای میمون - پانتومیم ) ؛ این چند خُنیاگری ( هنرمندی ) ، همه خوش و نیک [است]. . واژه خُرّمی ( موسیقی ) در کارنامه اردشیرپاپکان، فرگرد ( فصل ) 3، بند2: rōz - ē ka ardxšīr pad stōr - gāh nišast ud tanbūr zad ud srūd wāzīg ud huramīh kard ō ardaxšīr dīd ud pad - iš�wiyāvān�būd معنی: روزی که اردشیر به ستورگاه نشسته و تنبور می زد و سرود و دیگر خُرّمی ( موسیقی ) می کرد، [دختری] اردشیر را دید، و بهش ویاوان ( عاشق ) شد
سازهای موسیقی نوبت آن رسیده که دیگر با رایانه وموس کارکنند وبنوازند.
الموسیقی الکبیر:ساز بزرگ؛اثر ابونصر فارابی دومین آموزگار.
لری بختیاری خُوناگ، آرُنگ:موسیقی
صناعة الحان ؛ موسیقی. رجوع به موسیقی شود. - علم الحان ؛ موسیقی. رجوع به موسیقی شود. - فن الحان ؛ یکی از دو فن موسیقی ، و ازو ملایمت نغمات معلوم شود. ( شهاب صیرفی ) .
واژه موسیقی معادل ابجد 226 تعداد حروف 6 تلفظ musiqi نقش دستوری اسم ترکیب ( اسم ) [عربی: موسیقیٰ، معرب، مٲخوذ از یونانی] مختصات ( اِ. ) آواشناسی musiqi الگوی تکیه WWS شمارگان هجا 3 ... [مشاهده متن کامل]
منبع فرهنگ فارسی معین به جای واژه عربی یونانی موسیقی می شود واژه پارسی نوا را بکارد برد
موسیقی ارومم میکنه
soul sounds ( n. ) ( US black ) music
خوانندگی همراه با موسیقی را سوال کرد گفت تبرج جاهلیه
آهنگ، ساز آهنگ، ترانه واژه پارسی �آهنگ� یا �ساز آهنگ� می تواند جایگزین خوبی برای واژه عربی �موسیقی� باشد. مانند: موسیقی پاپ = ساز آهنگ پدر
نوا، آهنگ، لحن بیان
به پارسی : موزیک و خنیا
موسیقی وفا
ساز و آواز در کنار �خُنیا�، �ساز و آواز� را پیشنهاد می کنم که پُرکاربردتر و گوشنوازتر است.
تازی شده موزیک لاتین که در پارسی به آن " خنیا" گویند خنیایی =موزیکال =موسیقایی خنیاگر = موزیسین =موسیقدان