موسیقی

/musiqi/

    music

فارسی به انگلیسی

موسیقی الکترونیکی
electronic music

موسیقی امیخته
medley

موسیقی باروک
baroque

موسیقی برای انگشت نوازی
fingering

موسیقی بولرو
bolero

موسیقی پانک
punk rock

موسیقی پولکا
polka

موسیقی تانگو
tango

موسیقی جیگ
jig

موسیقی دان
musician

موسیقی دوست
philharmonic

موسیقی دیسکو
disco

موسیقی راک
rock music

موسیقی رپ
rap

موسیقی رقص
dance

موسیقی رقص ریل
reel

موسیقی روستایی
country music

موسیقی زمینه
background

موسیقی سامبا
samba

موسیقی سرصحنه
incidental music

مترادف ها

music (اسم)
غنا، ساز، اهنگ، خنیا، موسیقی، موزیک، رامشگری

music (صفت)
موسیقی، موزیکال، دارای اهنگ، موسقی دار

musical (صفت)
موسیقی، موزیکال، دارای اهنگ، موسقی دار

پیشنهاد کاربران

هونیا
این موسیقی امشب از من چی میخواد
سلام آیا واژه موسیق ( بدون ی آخر ) درست است؟
ریشه واژه موسیقی یا موزیک ( music ) از مُوْساها ( موزها ) میاد!
نُه ایزد و پری از نیمه خدایان اساطیری یونان هستند که خویشکاری ( وظیفه ) آن ها امید دادن ( دلگرمی ) و برانگیختن هنرمندان ( پارسی باستان: اُنارا ) و چکامه سرایان ( شاعران ) هست!
...
[مشاهده متن کامل]

.
موزها، دختران زئوس و نیموزینه ( منموزینه ) بودند و صدایی بسیار زیبا دارند و در کنار چشمه های هلیکون آواز می خوانند و به رقص و پای کوبی می پردازند
آن ها در کنار بردارشان آپولون ( ایزد چکامه یا شعر ) در کوه پارناس به نگهبانی از هنرهای زیبا می پردازند!
.
.
گرچه امروزه موسیقی عربی شده آن هست ولی چندی درباره واژگان پارسی آن هم روشنگری می کنم:
اوستا: وَئیس ( vaēs )
پهلوی ( پارسیک ) : هونیاگ ( خُنیا ) ، رامش، خُرّمی
( ( گاهی به فرنود همانندی در پهلوی "ه، 𐬵" به "خ، 𐬑" جانشین می شود، مانند: هوشک یا خشک، هورسند یا خرسند، هو یا خوب ) )
در ترکی: مَزقان ( مَزغان ) : ترکی شده موزیکان
.
بخشی از بند46 فرگرد13 ( فصل: ویژگی سگ ها ) وَندیداد:
vaēsō asnaēraēshō yatha vaēsō zairimyafsma thryafsma yatha vaēsō aiti shē haēm yatha vaēsāush
معنی: او ( سگ ) به مانند یک مرد خُنیاگر و موسیقی دان، آوازه خوانی را دوست دارد
او ( سگ ) به مانند خُنیاگر ژنده پوش و هرکس که به او نزدیک شود زخم ( ضربه ) می زند
[به همین فرنود ( دلیل ) است] که سگ ویژگی خُنیاگری و موسیقی دانی دارد
.
بند61 و 62 خسرو قُبادان و ریدگ درباره بیشتر سازها و هنرمندی ها سخن رفته است:
gōwēd rēdak kū anōšag bawēd
ēn and huniyāgar hamāg xwaš ud nēk
معنی: ریدک گوید که انوشه باد یا بِنامیزَد! ( باریکلا، ماشالله )
این چند خُنیاگر همه خوش و نیک است
( ( ریدَگ یا رَهیگ: پسر جوانی که در رکاب دیگران است! ) )
.
62 - �čang - srāy win - srāy ud kennār - srāy ud sūrāzīg - srāy ud mustag - srāy ud tambūr - srāy barbut - srāy ud nāy - srāy ud dumbalag - srāy, shʾnlyk ( ? ) ud dyryk ( ? ) rasan - wāzīg ud zanǰīr - wāzīg dār - wāzīg ud mār - wāzīg ud čambar - wāzīg tigr - wāzīg ud tās - wāzīg [ud] wandag - wāzīg ud andarwāy - wāzīg karmēr - srāy suxr - srāy tambūr - ī - meh - [srāy] spar - wāzīg zēn - wāzīg ud gōy - wāzīg ud sel - wāzīg šamšēr - wāzīg ud dašnag - wāzīg ud warz - wāzīg ud šīšag - wāzīg ud kabīg - wāzīg؛
ēn and huniyāgīh hamāg xwaš ud nēk.
معنی: چَنگ زن ( امروزه گیتار ) ، وِن زن ( وین - گونه ای ساز، امروزه ویولون ) و کِنارزن ( گونه ای ساز، امروزه سنَتور ) و فلوت زن و سازدهنی زن، تنبور ( تَبیره ) زن، بربَت ( بربط ) زن و نای زن و دُنبَگ ( تُنبَک ) زن، . . . ( ؟ ) و . . . ( ؟ ) ، رَسن بازی ( رقص با طناب ) و زنجیربازی ( مانند عمو زنجیر باف ) ، داربازی ( هَنگمَن! ) و ماربازی و چَمبَربازی ( پریدن از حلقه های گرد آتشین در سیرک ها! ) ( حلقه بازی ) ، تیربازی و تاس بازی و بندبازی و هوابازی ( جهش یا ژیمناستیک و آکروبایتک ) ، کرمیربازی ( سنگ کاغذ قیچی ) ، سرخ بازی ( چَک زنی ) ، تنبور بزرگ بازی، سپربازی، زین بازی و گوی بازی و شمشیربازی و دَشنه بازی، و گُرزبازی و شیشه بازی ( شعبده بازی با گوی شیشه ای ) و کُپی بازی ( کُپی: گونه ای میمون - پانتومیم ) ؛
این چند خُنیاگری ( هنرمندی ) ، همه خوش و نیک [است].
.
واژه خُرّمی ( موسیقی ) در کارنامه اردشیرپاپکان، فرگرد ( فصل ) 3، بند2:
rōz - ē ka ardxšīr pad stōr - gāh nišast ud tanbūr zad ud srūd wāzīg ud huramīh kard ō ardaxšīr dīd ud pad - iš�wiyāvān�būd
معنی: روزی که اردشیر به ستورگاه نشسته و تنبور می زد و سرود و دیگر خُرّمی ( موسیقی ) می کرد، [دختری] اردشیر را دید، و بهش ویاوان ( عاشق ) شد

موسیقی
منابع• https://fa.m.wikipedia.org/wiki/موز_(اسطوره) • https://fa.m.wikipedia.org/wiki/موسیقی_در_دوران_هخامنشیان • http://www.1ahang.com/article/9529/سازهای-باستانی-ایران-از-آغاز-تا-هخامنشیان • https://fa.m.wikipedia.org/wiki/تاریخ_موسیقی_ایران • http://www.avesta.org/vendidad/• https://www.parsigdatabase.com/• https://www.parsigdatabase.com/surf?lang=Fa• https://www.parsigdatabase.com/search?lang=Fa
سازهای موسیقی نوبت آن رسیده که دیگر با رایانه وموس کارکنند وبنوازند.
الموسیقی الکبیر:ساز بزرگ؛اثر ابونصر فارابی دومین آموزگار.
لری بختیاری
خُوناگ، آرُنگ:موسیقی
صناعة الحان ؛ موسیقی. رجوع به موسیقی شود.
- علم الحان ؛ موسیقی. رجوع به موسیقی شود.
- فن الحان ؛ یکی از دو فن موسیقی ، و ازو ملایمت نغمات معلوم شود. ( شهاب صیرفی ) .
موسیقی: همتای پارسی این واژه ی عربی شده، این هاست:
خنیا xonyā ( دری )
نیواگ nivāg ( مانوی )
ژیتیاک žityāk ( سغدی )
گانداروا gāndārvā ( سنسکریت: gāndharva )
موسیقی
دیسلاو
پاپ
رپ
متال
راک
سنتی
واژه موسیقی
معادل ابجد 226
تعداد حروف 6
تلفظ musiqi
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی: موسیقیٰ، معرب، مٲخوذ از یونانی]
مختصات ( اِ. )
آواشناسی musiqi
الگوی تکیه WWS
شمارگان هجا 3
...
[مشاهده متن کامل]

منبع فرهنگ فارسی معین
به جای واژه عربی یونانی موسیقی می شود واژه پارسی نوا را بکارد برد

موسیقی ارومم میکنه
soul sounds ( n. )
( US black ) music
خوانندگی همراه با موسیقی را سوال کرد گفت تبرج جاهلیه
آهنگ، ساز آهنگ، ترانه
واژه پارسی �آهنگ� یا �ساز آهنگ� می تواند جایگزین خوبی برای واژه عربی �موسیقی� باشد.
مانند:
موسیقی پاپ = ساز آهنگ پدر
نوا، آهنگ، لحن بیان
به پارسی : موزیک و خنیا
موسیقی وفا
ساز و آواز
در کنار �خُنیا�، �ساز و آواز� را پیشنهاد می کنم که پُرکاربردتر و گوشنوازتر است.
تازی شده موزیک لاتین که در پارسی به آن " خنیا" گویند
خنیایی =موزیکال =موسیقایی
خنیاگر = موزیسین =موسیقدان
آهنگ
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢١)

بپرس